همه جیز اینجا پیدا میشه از مطالب جالب و خواندنی تا درد دل

[aliagha1360]

بعد از چند ماه دوباره به این فروم دوست داشتنی سر زدم. امیدوارم اینبار دائمی در خدمت دوستان باشیم و اوقات خوبی رو اینجا سپری کنیم

[taei]

تو نمودار قبلی چون دو تا محور عمودی هست عمق فاجعه مشهود نیست . کل نمودار با یک محور رسم بشه یک همچین حالتی میشه تقریبا

یعنی یه ده بیست سال دندون رو جیگر گذاشته بودیم و اون رشد 53تا 56 ادامه میداشت الان ملت سوئیس و کانادا و استرالیا آرزوشون زندگی تو ایران بود

[taei]

مدیرعامل، عادت داشت گاهی به کارخانه سر می زد و کارها را از نزدیک سرک می کشید.
در یکی از همین بازدیدها، زمانی که سر ظهر در حیاط کارخانه قدم می زد، کارگری را دید که به جای حضور در بوفه، گوشه ای نشسته و مشغول خوردن “نان و پنیر و انگور” است. نزدیک شد و علت این کار را از او پرسید:
- چرا بوفه نمی روی؟
- غذای کارخانه 12 ریال است؛ نان و پنیر ارزانتر در می آید!
اینطوری چیزی برای خانواده ام جمع می کنم.
مدیر با شنیدن این سخنان دچار بهت شده بود؛ همیشه در مقابل کارمندانش و کسانی که از کار او امرار معاش می کردند، احساس مسوولیت می کرد.
قبلا هم این احساس مسوولیت را ثابت کرده بود؛ زمانی که دستور داد برای نخستین بار در تاریخ شرکت ها و موسسه های خصوصی ایران، شرکت او برای همه کارمندانش خانه بسازد و با وام های بلندمدت در اختیارشان قرار دهد (مجتمع آپارتمانی معروف به 16 دستگاه).
مدیرعامل در حالیکه سرش را به زیر انداخته بود، لبخندی زد و از کارگر دور شد.
از هفته بعد، به دستور مدیرعامل، غذای کارگران در کارخانه های وابسته به شرکت او، رایگان شد.
نام این مرد “حاج محمود خیامی” و شرکت او “ایران خودرو” بود.
احمد و محمود خیامی به همراه خواهرشان، کارگاه مونتاژ خودروی ایران را سال 1341 تاسیس کرده بودند.
زمانی که شرکت آنها با تشکیلات جدید و نام رسمی “ایران ناسیونال” در سال 1346 و با سرمایه 40 میلیون تومان ثبت شد، تنها می توانست روزانه 10 خودروی سبک و 7 خودروی سنگین (اتوبوس و کامیون بنز) تولید کند.
هفت سال بعد، ایران خودرو با افتخار اعلام کرد که سرمایه شرکت در همین مدت کوتاه، بیش از 12 برابر شده و ایران ناسیونال از نظر کیفیت و کمیت تولید، در ردیف بزرگترین خودروسازان آسیا قرار گرفته است.
پس از آن، در سال 1352، ایران ناسیونال اعلام کرد که خودکفایی در تولید قطعات یدکی را در راس برنامه هایش قرار داده است.
بدین ترتیب، در همین سال، شرکت های بلبرینگ، پیستون و ایدم تبریز، شرکت ریخته گری، شرکت رضای مشهد و… توسط این کمپانی تاسیس شد.
در همین سالها، حاج محمود خیامی با کمک گروهی دیگر از سرمایه داران ایران، بانک صنعت و معدن و فروشگاه های زنجیره ای کوروش را نیز بنیان نهاد.
سال 1356، ایران ناسیونال اعلام کرد که می خواهد “پیکان” را از خط تولیدش خارج کند، با شرکت پژو وارد شراکت جهانی شود و تولیداتش را به کشورهای دیگر صادر کند.

یکسال بعد و پس از پیروزی انقلاب ، حاج محمود خیامی دستگیر شد، اموالش مصادره شد، همه دارایی ها، از جمله حساب های بانکی اش مسدود شد و خیلی محترمانه از کشور اخراج شد.



نقل میکردند برادران خیامی با زاهدی ارتباطی نزدیک داشتند. همین ارتباط هم به مصادره اموال آنها در سالهای بعد از انقلاب کمک موثری کرد. احمد خیامی خانهای هفت هزار متری در زعفرانیه تهران خریدهبود. در روزهای بعد از انقلاب خانه او مصادره شد وحتی برخی از مسولان مصادرهها در مصاحبههای خود به صورت مدام به خانه او اشاره میکردند. خانه احمد بعدها به بنیاد مستضعفان رسید. محمود هم راهی لندن شد.

حاج محمود خیامی به دلیل سابقه خوبی که در همکاری با شرکت مرسدس بنز آلمان داشت، از این شرکت اعتبار گرفت و در خارج از ایران، کارش را به عنوان فروشنده از صفر آغاز کرد.
به دلیل نبوغ اقتصادی که داشت، این بار هم موفق شد و اکنون خانواده او، یکی از نمایندگی های فروش مرسدس در انگلیس و آمریکا را دارد.

حاج محمود اعتقاداتی داشت که آنها را تحت تاثیر پول و قدرت قرار نمی داد. برای همین، زمانی که تمام اموالش را از او گرفتند و از کشور اخراجش کردند، باز هم بر سر اعتقاداتش باقی ماند.

او با ثروتی که از فروش “مرسدس” در آمریکا به دست آورد، شروع به ساخت مدرسه در مناطق روستایی استان خود (خراسان) کرد و آنقدر به این کار ادامه داد تا به یکی از بزرگترین مدرسه سازان تاریخ کشور تبدیل شد.

اهدای نشان سلطنتی بریتانیا به بنیانگذار ایران خودرو

نشان سلطنتی سی بی ای، از عالیترین نشان.های لیاقت در بریتانیاست و به پاس خدمات اجتماعی و نظامی به افراد داده می.شود.


خیامی در سالهای گذشته نه.تنها 110 مدرسه به نام امام علی(ع) در روستاهای استان خراسان ساخته است، بلکه هشت مجموعه بزرگ آموزشی نیز به نام ثامن.الائمه در مشهد احداث کرده است.
خیامی ساخت هجده مجموعه کار و دانش را در استان خراسان به پایان رسانده که هجده میلیارد تومان هزینه دربرداشته است.
خیامی بخشی از ثروت خود در انگلستان را نیز صرف برگزاری همایش هایی برای گفتگو میان پیروان اسلام و مسیحیت کرده است.
بخش دیگری از ثروت خیامی هم به خرید اشیای عتیقه ایرانی در حراجی های بین المللی اختصاص یافته و بالاخره او، اکنون یکی از یاری رسانان به برنامه های فرهنگی ایرانیان در خارج از کشور است.

[MehranPCM]

مرد ها

یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «... مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفقته اند و از حقوق و درد ها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مرد ها است. یکی از همین مرد هایی که دوستمان دارند. توقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مرد ها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند...

ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای در آمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه مارا با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلن نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!

مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفششان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای شب هایش میخواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی... مرد ها همه دنیایشان همین طوری است. ساده و منطقی... درست بر عکس دنیای ما.

بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعن مرد ها، انقدر ها که داریم نشان میدهیم بد نیستند. مرد ها احتمالن دلشان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین. کمی آرامش در ازای همه فشار ها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل میکنند. کمی آراممش در ازای قصر رویایی که ما طلب میکنیم... بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مرد ها از خوشبختی خیلی ساده است.


دیدگاهی جالب از زبان یک بانو

واقعا تعجب میکنم
من زن های زیادی را در ایران می شناسم که علاوه بر پذیرش مسئولیت خانه و بچه ها به اندازه همسرشون یا حتی بیشتر درآمد دارند و بنده هیچ زنی را نمی شناسم که مسئولیتی کمتر از همسرش یا برادرش را داشته باشه (در خانه یا بیرون از خانه با پذیرش محدویت های فراوانی که زن ها دارند)
دلیل اینکه سازمان دفاع از حقوق زنان هست اینه که زن ها همین امروز در افغانستان توسط پدرهاشون به یک مرد که شوهرشون هست فروخته می شوند. زن ها در کشور خودمون به صورت رایج تحت امر و سلطه مردها هستند و از خیلی از حقوق معمولی یک انسان بدون دلیل واضحی محرومند. مثلا نمی تونند با خیال راحت شب ها از خونه بیرون بروند و ....

مردها باید پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... باشند؟ اگر نباشند چی میشه مثلا ؟ به همه مقدساتم قسم همسایه پایینی ما یه مرد بی پول و بیکار و بی تیپ و قد کوتاه و بد اخلاق و ... خلاصه همه چیز تمومه و مدام هم سیگار میکشه. فقط باید زنش را ببینید خوشگل، قد بلند و سر کار هم میره و خیلی هم دختر خوبیه. به نظرم این مثال در اطراف ما خیلی هم عجیب غریب نیست. کسی چی می تونه به این مرد بگه. در عوض به غیر از این مطالب که گفته شد اگر در خاطرات یک دختر سیگاری چیزی پیدا بشه یا رد پای یک مرد باشه دیگه هیچی....

خیلی موضوع رایجی هست خانواده هایی که میگن دختر ما به هیچکی محل نمیده ، تا حالا با هیچ پسری دوست نبوده .... و از اونطرف کلی قش و ضعف میکنند که الهی قربون پسرم برم. این دخترا دست از سرش برنمیدارند. مدام بهش زنگ میزنن، کلی کادو بهش میدن. 7-8 تا دوست دختر داره...... چه ایرادی داره.
تفاوت این موضوعی که مطرح کردید بین دخترها و پسرها بیداد می کنه.

به قانون ازدواج یک نگاه بکنید:
طی یک قرارداد زن با دریافت مبلغی که پدرش مشخص میکنه به همسری مرد در میاد. مرد باید هزینه خوراک، پوشاک و مسکن زن را در حد عرف پرداخت کنه و زن باید مطیع مرد باشه. بدون اجازه وی حق کار و تحصیل و حتی بیرون رفتن از خانه را نداره و حتی حق فسخ کردن این قرارداد را هم به این سادگی ها را نداره.
البته من اصلا قصد توهین ندارم ولی این حق با حقوق احشام برابری میکنه. برای یک اسبی که میخریم خوراک و مسکن تهیه می کنیم و از اون بهره می بریم.
این تخیلات فانتزی که مرد ها برای همسراشون ویولون بزنند و هر غذایی را بخورند و به هر سازی برقصند هم که فقط در ذهن بعضی دخترهای زیر سن 14 سال رشد کرده. ما توی محله مون بیشتر از 2000 تا خونه ست و من غیر از اینکه گاهی صدای سوت بشنوم صدای تنبک زدن روی سطل را هم پشت پنجره خونه ی کسی ندیدم چه برسه به ویولون.


من مقایسه دنیای غمگین و صبورانه مردها را با دنیای شاد و هیجان انگیز زنانه ای که درش نیاز به هیچ صبر و تحملی نیست ( و فقط از مردها ی غمگین و صبور خدمات دریافت می کنند) را به خودتون واگذار میکنم.

و حالا بیایم و پدیده بچه دار شدن را بین زن و مرد مقایسه کنیم.
زن و مرد جوانی را تصور کنید که هر دو تحصیلات مساوی دارند و الان یک موقعیت شغلی خوب دارند . خب حالا دارند بچه دار میشوند......... سیستم زندگی این خانم به هم میریزه، کارش را یا از دست میده یا با چنگ و دندون نگه می داره. ولی در بدترین حالت این مرد باید دنبال شغل دیگری بگرده تا درآمد بهتری داشته باشه که خیلی وقت ها این اتفاق هم نمی افته.
بعد از 8 سال هم اگر بخواهند از هم جدا شوند همه ی ما می دانیم که بچه به چه کسی تعلق داره.
برای همین چیزهاست که یه سازمان های غیر رسمی در دنیا برای دفاع از حقوق زنان کار میکنند.


البته من نمی خوام بگم مردها موجودات وحشتناکی هستند و همیشه به زن ها ظلم کردند. من فقط معتقدم نردبان سعادت و خوشبختی زن و مرد را در کنار هم و با درک شرایط همدیگه و احترام با فکر به حقوق یکدیگر بالا می برد.
منظورم از احترام با فکر اینه که مطالبی که از خیلی جاها در ذهن مون فرو کردند را دور بریزیم و یکبار خودمون نگاه کنیم و ببینیم کجا هستیم، کی هستیم و چی می خوایم و باید چکار کنیم که هم خودمون خوشبخت باشیم و هم اطرافیانمون.

با احترام

[piraste]

ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺯﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﯽ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ


ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﺷﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﻫﺪﻑ ﺍﺳﺖ، ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻫﺪﻑ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺣﻮﺯﻩ ﺗﺠﺮﺑﯽ ﻭﯼ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﺎﺷﺪ . ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﺍﺻﯿﻞ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﻋﺸﻖ ﺑﺪﻟﯽ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭ ﻋﺼﺒﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ. ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﺪ. ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯽﺍﺭﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﻏﺮﺑﯽ ﻋﺸﻖ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﻢ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ. ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺷﺪ. ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﺎﻣﻞ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻭﻫﻠﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ . ﻓﺮﺩﯾﺖ ﺍﻭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ. ﺗﻌﺎﺭﺽ ﻭ ﺗﻀﺎﺩﯼ ﺑﺎ ﺟﻤﻊ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻭﻟﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺳﺪ . ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺯﻥ ﺷﺮﻗﯽ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ . ﺑﻪﻧﻮﻋﯽ ﺯﻥ ﺷﺮﻗﯽ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ . ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﭘﺸﯿﺰﯼ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺣﻆ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﯾﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ . ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﻨﺎﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺒﺘﻼﺳﺖ . ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ. ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﻗﻤﺎﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﺮﻃﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ .
ﮔﺎﻫﯽ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻫﻢ ﺑﯿﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﺎﺧﺖ. ﻧﻮﻋﯽ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺭﯼ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﺷﺪﻩ ! ﻣﻨﻄﻖ ﺗﺮﺍﺷﯽ ﺷﺪﻩ ! ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺗﻠﻘﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺜﯿﻞ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﮐﺘﺎﺏ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ

[عبدالرحمان]

ما حالا بهمون زن بدن والله ویالون هم میزنیم...

پدر خانومه نگه کارت چیه همه چیز حله ! خونه بهش میدیم امکانیات میدیم تحصیلات آزاد ... کار بکنه ... ماشین واسش با قسط یه مراید هم میخریم...

بچه خوبی هم میشیم با دوستان با باب میگردیم اهل خلاف هم نیستیم.

خو زن نمیدن میگن تریدری دیگه چه شغلیه ... برو شغل ثابت داشته باش که آینده دخترمون در هطر نباشه... این شده معضل واسه ما تو جامعه و یک نهاد هم نیست که پشت ما در بیاد بگه آی کوچولو این بدبختا شب و روز چشمشون رو چارت هست بعضی وقت ها این آقاهه شب نمیخوابه واسه تریگر زدن ... اینم داره زحمت میکشه و از جون و روح داره مایه میزلره یه دلار در بیاره...

این حرف دلم بود و واقعیت نه تخیلات نه داستان!

نه قدمون کوتاهه نه بد هیکلیم نه بد کچل ! برعکس همیشه خوشتیپ میگردیم و همیشه به روزیم... همه چیزمونم واسه یک زندگی فراهم هست حز یک عقل سالم واسه پدر زنه که انشالله خدا بهش بده و به منم چهار میلیارد دلار !

موفق باشید

[عبدالرحمان]

من دیشب بیدار بودم و روز هم مثل همه فعالیت روزانه ام انجام دادم .آیا کسی فهمید که من دیشب واسه چند غاز دلار بی ارزش قید خواب شبانه ام زدم؟ مدرم فهمید ؟ مادرم چطور؟

وقتی هم حرفی میزنی میگه داری کار میکنی تو... دوتا کلیک پشت لب تاب شد کار... با وجود اینکه میبینن سالهاست نه خرجی ازشون میگیرم نه ... تا کوچکترین ابزار شخصیم هم خودم تهیه میکنم !

از کجا میارم تز هوا میاد ؟ نه ما درد دلمون خیلیه ... از جامعه فاصله گرفتیم از خانواده فاصله گرفتیم برای اینکه دو قرون خرجی در بیاریم و نخوایم دستمون جلو در و همسایه و طایفه دراز باشه و مورد تمسخر قرار بگیریم.

من اعتراف میکنم پیشرفت الانم مدیون زمان متاهلی هستم که به در و دیوار خودمو میکوبیدم تا رفتم تهرآن برای دوره هام ... زجر تو این مسیر زیاد متحمل شدم... بله کاربران جدید این چیزا نمیدونن چرا که از هر نقطه کشور به راحتی با دو کلیک فروم نیارن بالا و هر اطلاعاتی که لازم دارند بدست میارند... اما ما برای کوچکترین اطلاعات باید از هفت تیر تا میدان آرژانتین پیاده میرفتیم !

الانم که زن میخوای بگیری طرف فکر میکنه دخترش باید دست بانک بسپاره که ضمانت اجرایی در انر پول دهی داشته باشه ! کسی نیست بهش بگه مرد حسابی زندگی پستی و بلندی داره یک روز هر فردی در اوج هست و روز دیگری در پستی و فرش ، باید همه جوره ساخت.

مهران جان زمان الان واسه ازدواج فرق میکنه تا جای که چشمان و گوشمان دیده و شنیده زن پادشاهی میکنه و مرد بلانسبت جمع گل مثل یک خر باید کار کنه ، و وقتی دو روز از سر کار برمیگرده خونه زن قر و مر شروع میکنه انگار مرد ماشین پول چاپ کنیش هست و مدام باید پول بیاره و بیکار نشینه !

به ظاهر همه اطرافیان من تنبل ترین فرد در فعالیت ها هستم چرا چون بیشتر وقتم سرم تو تبلت گوشی و لب تابم هست.همه میگن چرا این چیزای گرون خریدی خو یک موبایل ساده دست بگیر تو هنوز کله ات باد داره ... خو نمیدونه من با این تو فروم پست میزنم قیمت ها واسه کم شدن استرس دیدن ترمینال چک میکنم و هزار و یک کار جز پیامک و زنگ زدن !

درد دل مرد امروزی خیلیه ! همه خیال میکنن مرد یک نری هست وحشتناک و بی عاطفه که فقط خودش و هوس خودش میبینه اما نمیبینن که داره جون میکنه برای شادی خانوادش برای اینکه سرش جلو آشنا و طایفه بلند باشه و باعث افتخار خانوادش ...

من کار میکردم ... خونه ام در خیابون اصلی شهر ... اجاره میگرفتم از مغازه هام... امکانات زندگی هم چیزی کم که نداشتم بیشتر عالم و آدم داشتم ... اما جی شد؟ زن سابق از قشر فقیر جامعه بود و هرچیزی فراهم میکردی جای کمبود دوران بچگی و نوجوانیش نمیگرفت ! و در آخر سر هم طلاق... الان کجاست؟ خونه خواهرش کلفتی بچه های خواهرش میکنه واسه یه لقمه نون ... اینها شدن زن؟ نون کم بود امکاناتت کم بود بی خونه و ماشین بودی مول تو جیبت نبود ، گردش و تفریحت کم بود ...

آدم میمونه از وار روزگار !

بعله ما هم احساس داریم ما هم انسانیم و حق داریم ! در جامعه الان نرد قربانی شده و بس ! حداقل اینو در محیط شهری خودم میتونم به جرات بگم که مردها حیف شدن ...

[TwiMm]

مشتی هستی خلیل جان مشتی هستی.

جای داداشم باشی واقعا حرف دلمون رو زدی. از همه ی اینها بدتر اینه که گریه های کال شدن هارو هیچ کس نمی بینه ولی سودها رو می بینند و میگن عجب کار راحتی.

یه چیزی رو هم از ته ته دل میگم: زن ندارم غم ندارم. من کاری به بقیه ندارم ولی خودم با روحیاتم واقعا یابو تشریف دارم اگر یک ثانیه به ازدواج فکر کنم. شما هم ناراحت نباش داداشی مهم اینه که الان وایستادی نه اینکه دیروز زمین خوردی.

خیلی با حرفات حال کردم.
دمت گرم

ارادتمند---------امیر

[عبدالرحمان]

امیر جان حرف دلم زیاده ...

هنوز نرفتی خواستگاری که امار فلان سالت در بیارن مریض بودی و مجبور باشی از دکتر نامه بگیری که سالم تر عالم و آدم هستی

واسه اثبات شغلت بخوای سرتیفیکیت جور کنی ...

این حرفها خجالت اوره اما باید گفت تا درک بشه ما مردها چه عذابی میکشیم

فداتم

[emadabbasi]

سلام بر جناب خلیل گرامی

راستش بنده تجربه قسمت دوم صحبتتون رو ندارم اما راجع به قسمت اول بسیار بسیار با شما موافقم .

چون تجربه شخصیه برام که نمی بینن دقیقا تا تا 2 سال پیش داشتم تو یه کارگاه تولید ماشین آلات کشاورزی از 6.5 صبح تا 5 عصر یکسره کار می کردم و عصر پنج شنبه باید با دست خالی در حالی که استاد کارت داره با شیلنگ آب رو

حروم می کنه بکشی روی زمین در جایی که داره آب می گیره چون سنگ و آسفالت پشت کارگاه رو با طی نمی شه تمیز کرد و لای سنگا شن می مونه و باید بگی چشم با دست می کشیم . بعدش به کار تو ترمیتالا مشغول بودم

تا گاهی به 2 نصفه شب می رسید تا دستگاه ها راه بیفته چون مجبور بودیم که پسته های تازه چیده شده رو زمین نمونه که کیفیتش بیاد پایین و به اصطلاح سیاه کنه ...


وخلاصه این جوری سرمایه فارکس و کلاس هاش فراهم شد که امروز داره مثل جت بالا و پایین میره اما هیچ کس این زحمت ها و شب بیداری ها رو نمی بینه نمیگن تمام خرج دبیرستان و کنکور و لباس و موبایل و .... رو خودش داده


و فقط می بینن یه ماشین گنده داری که صدی 24 لیتر سوختشه .......


اما هیچ وقت اولین سودی که گرفتم بعد از هفت استاپ رو یادم نمی ره که تو eur nzd عزیز بود و تو تاریخ 16/4/2012 بود که 1000 پیپ رشد کرد وخلاصه از زمین بلندم کرد و خدای بزرگ و بخشنده هم نامردی نکرد و امروز علاوه بر ایمان بهش اعتماد دارم ....

[piraste]

با سلام به دوستان

نباید یک طرفه به همه چیز نگاه کرد. من زن هایی رو میشناسم که به اندازه ساعت کاری مردها و حتی بیشتر هم کار میکنند. همپای مرد درآمد دارند و همپای اون هم برای زندگی و خونه و خانوادشون خرج میکنند. توقع یک طرفه از همسر یا حتی پدرشون ندارند. به فکر خام کردن یک مرد پولدار برای زندگی راحت نیستند و مرد رو شبیه یک کارخانه پول سازی نمیبینند. به احساس مرد ها احترام میزارند و همزمان خیلی کارهای دیگه که حتی مردها از انجام اون عاجزند. صبر و تحملی که تربیت یک فرزند لازم رو داره رو هیچ مردی نداره. همه زن ها این توقعاتی که شماها میشنوید رو ندارند. زن تنها چیزی که در این جامعه نیاز داره یک احترام انسانی هست. اینکه بتونه در محیط کارش راحت کار کنه. در جامعه راحت راه بره، راحت حرف بزنه و راحت بخنده. در خونش همونقدر به استراحت و آرامش نیاز داره که یک مرد نیاز داره. چیزی که همه انسان ها بهش نیاز دارند. ولی متاسفانه در این جامعه از هر حرکت زن یک پتکی ساخته اند که بر سرش فرود می آید. اگر خندید... اگر حرف زد ...اگر راه رفت... اگر تنها به سفر رفت....

[zoomer20]

اقای رحمانی قسمت مارکت ( چارت زنده ) فارکس فکتوری برای من کار نمی کنه

ایا مثل اون چارت انلاین دیگه ای دارین که اخبار رو روی خود چارت نشون بده ؟

[water]

سلام بر دوستان
وقتتون بخیر

فیلم اکشن حرفه ای چیزی دارین واسه دانلود

مرسی

[P R A V D A]

دوستای خوبم وقتتون بخیر :

من از وقتی که به دنیا اومدم خنگ بودم ضریب هوشیم یه چیزی در حدود هفتاده ...... ولی از اون چیزی که مردم فکر میکنند تیز ترم !

این متن بخشی از یک کتاب به نام ( فارست گامپ ) هست از انتشارات آویژه ....

این کتاب روایتی است از زبان شخصی ساده دل و عقب افتاده که ماجراها و وقایع زندگی اش را از دیدگاه خودش تعریف و توصیف میکند ودر نهایت پس از گذشت سالها هنگامی که فارست به یاد رویاها و آرزوهای دوران جوانی اش

می افته به این نتیجه میرسه که در زندگی هیچ کس برنده نیست .

با این حال او این شانس رو داشته که زندگی اش کسل کننده و یکنواخت نبوده .

چند وقت پیش تو یکی از تاپیکها میخوندم که دوستی خیلی ناراحت بود از وضعیت فعلی و همش ضرر میداد و به طور کلی به یجور افسردگی ترید احساس میکرد !

امید وارم این دوستمون اگر این تاپیک رو واین مطلب رو میخونه بدونه که دوای هر دردی خنده هست و با خوندن این کتاب به طور کل حال و هواش عوض میشه و شادی و نشاط خاصی رو پیدا میکنه .

ممنون از حوصلتون برای خوندن این پست .

اردتمند kbj

[TwiMm]

فیلمش هم هست تام هنگز بازی کرده عالیه.

ارادتمند---------امیر