اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

همه جیز اینجا پیدا میشه از مطالب جالب و خواندنی تا درد دل

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • سلام

    تنظیمات حریم خصوصی فیسبوک

    در این بازار اگر سودی است ،با درویش خرسند است ...

    نظر


    • مدیریت ریسک بخش جدانشدنی در موفقیت یک پروژه است و فرآیندی محسوب می گردد که به شناسایی زود هنگام مشکلات احتمالی و در نتیجه انجام اقدامات لازم جهت جلوگیری از تبدیل آن.ها به مشکلات و مسائل واقعی در آینده پروژه کمک می.کند.در این مطلب به بررسی فرآیند مدیریت ریسک پرداخته شده است، همچنین مطالعه مطلب « برنامه ریزی مدیریت ریسک » و « فرآیند مدیریت ریسک » به شما توصیه می گردد.فرآیند مدیریت ریسک

      فرآیند مدیریت ریسک در اصل دارای ۵ مرحله است:۱- برنامه.ریزی ۲- شناسایی ۳- ارزیابی ۴- اداره کردن ۵- نظارت و گزارش.دهی.برنامه.ریزی.

      برنامه.ریزی مرحله.ای است که در آن نحوه مدیریت خطرهای احتمالی در پروژه مشخص شده و با توسعه طرح مدیریت ریسک برای پروژه، تکمیل می.شود. . این طرح، تیم مدیریت ریسک را مشخص کرده، نقش.ها و مسوولیت.های افراد را تعریف می.کند و معیار ارزیابی ریسک.های شناسایی شده را مستند می.نماید.شناسایی

      مرحله دوم شناسایی ریسک.ها می.باشد. در.این مرحله افراد تیم دور یکدیگر جمع شده.، ریسک.های احتمالی را شناسایی می.کنند و آن.ها را در لیست ریسک.های پروژه، ثبت می.کنند. ریسک.ها می.توانند در اشکال مختلفی همچون فرآیند تولید، کاربرد ابزارآلات، کارمندیابی، برنامه و بودجه و غیره وجود داشته باشند.، همین طور ممکن است از تجربه و درس.های گرفته شده از پروژه.های گذشته ناشی شوند.ترتیب دادن جلسات توفان فکری گروهی، روش خوبی برای شناسایی ریسک.ها است. . این امر افراد را وادار به تفکر کرده و به آن.ها اجازه می.دهد تا تفکرات و تجربه.های یکدیگر را توسعه دهند و باید به خاطر سپرد که شناسایی ریسک.ها، تنها در یک جلسه به اتمام نمی.رسد، چرا که ریسک.های جدید و مختلفی در طول عمر یک پروژه سر بر می.آورند. در شناسایی ریسک بهتر است تا از عبارت «اگر» - «آنگاه» استفاده شود.: اگر شرایط .این باشد، آنگاه پیامد.هایش .این خواهد بود. استفاده از یک چنین عبارتی ریسک را به طور واضح، توضیح و تبیین نموده و طرز بیان ما را در مورد آن استاندارد می.نماید.ارزیابی

      مرحله سوم ارزیابی ریسک.های شناسایی شده با استفاده از معیار تعریف شده در طرح مدیریت ریسک می.باشد. ریسک.ها باید براساس احتمال وقوع و پیامدهای احتمالیشان ارزیابی شوند. ارزیابی پیامد.های ریسک از نظر هزینه، برنامه.ریزی و تکنیک و نیز انتخاب پیامدی که می.تواند بیشترین تاثیر را داشته باشد، بسیار حائز اهمیت است. برای مثال ارزیابی یک ریسک از نظر هزینه ممکن است نشان.دهنده تاثیر کم آن بر پروژه باشد، حال آنکه .این ارزیابی از نظر برنامه.ریزی، می.تواند حاکی از تاثیر بالای آن بر پروژه باشد، پس باید سطح بالایی از ریسک را در برنامه.ریزی درنظر گرفت.اداره کردن

      مرحله چهارم در فرآیند مدیریت ریسک، اداره آن است.۴ روش برای اداره کردن ریسک.ها وجود دارد:* کاهش؛ که به معنای.ایجاد طرح.هایی عملیاتی برای کاهش احتمال ریسک و پیامدهای آن است.* اجتناب؛ که به معنای .ایجاد تغییر در چیزی برای اجتناب کامل از ریسک می.باشد، برای مثال .ایجاد تغییری در طرح برای اجتناب کامل از یک ریسک.* واگذاری؛ که به معنای انتقال و واگذاری ریسک به گروه دیگر می.باشد، (برای مثال خرید بیمه).* پذیرش؛ .این روش بدون .ایجاد طرح.های کاهشی، احتمال وجود ریسک را می.پذیرد. .این امر ممکن است به.این دلیل باشد که هزینه طرح.های کاهشی بیشتر از آن است که هزینه.های ناشی از ریسک احتمالی را پوشش دهد.طرح.های کاهشی روی هم رفته، معمول.ترین راه برای کاهش سطح ریسک می.باشند. بازنگری طرح.های کاهشی جهت اطمینان از عدم وجود ریسک جدیدی در نتیجه به کارگیری همین طرح.ها، ضروری می..باشد. چنانچه هرگونه ریسکی در ارتباط با برنامه.های کاهشی به وجود. آید، می.بایست برای ارزیابی توسط تیم مدیریت، به فهرست ریسک.ها اضافه شود.نظارت و گزارش دهی

      مرحله پنجم شامل نظارت و گزارش دهی است که توسط آن می.توان از کارکرد موثر برنامه.های مربوط به اداره کردن اطمینان حاصل نمود. جهت انجام.این کار، ریسک را باید در حین تکمیل مراحل فرآیند مدیریت ریسک ارزیابی و بازنگری مجدد کرد تا از احتمال وجود آن آگاه شد. با آنکه ممکن است ریسک به طور کامل از بین نرود، اما لازم است تا به سطح قابل قبولی کاهش یابد. حتی ریسک.های پایین نیز باید تحت کنترل باشند تا بتوان از پایین ماندن آن.ها اطمینان حاصل نمود.ریسک.های موجود در یک پروژه، باید در گزارش مدیریت ریسک عنوان شوند. .این گزارش باید حاوی فهرستی از ریسک.های شناسایی شده، طرح.های اداره کردن جهت کاهش ریسک و ماتریسی از ریسک برای طبقه.بندی آن به سه دسته بالا، متوسط و پایین باشد.فواید مدیریت ریسک

      مدیریت ریسک کار بسیار مهمی .است که اگر به موقع طی فعالیت یک پروژه آغاز شود می.تواند سودمند بوده و ابزار قدرتمندی برای شناسایی زودهنگام ضعف.ها باشد تا تیم مدیریت بتواند برنامه.های عملیاتی را جهت اداره کردن ریسک.ها سازماندهی کرده و از تبدیل شدن آن.ها به مساله.ای بزرگ در. آینده جلوگیری کند و به. این ترتیب، پاسخ پیشگیرانه شما نسبت به مسائل بالقوه به جای واکنش نسبت به مسائل و مشکلات. آینده می.تواند صرفه.جویی در پول و زمان را به همراه داشته باشد. منبع: : فرآیند 5 مرحله ای مدیریت ریسک: : جامعه : : جنبش اجتماعی :

      هیچ تریدری در دنیا صلاحیت تعیین حجم و حتی اردر گذاری نداره. این وظیفه نرم افزار هاست.

      -----------------------------------------------------------------------------------------------
      معلوم بودن هدف، نقطه آغاز همه موفقیت هاست.
      -----------------------------------------------------------------------------------------------
      «من دعا و هو لایحس سوی الاجابة، استجیب له»:
      هر کس دعا کند و جز اجابت احساس نکند، دعایش مستجاب می شود.
      -----------------------------------------------------------------------------------------------

      نظر


      • نوشته اصلی توسط مصطفی نمایش پست ها

        مصطفی جان ممنون
        یاد کارتون Up اوفتادم .البته اونجا هیچ صحبتی از قهر نبود فقط عشق بود و زندگی یادمه برای سفر به آرزوهاش پول پس انداز می کردن.
        دمت گرم
        تعریف یک تاجر موفق محقق کردن این سه چیز است.

        Make pips _____ Keep pips


        Repeat


        نظر


        • درود دوستان

          چلغوز را بهتر بشناسیم

          شاید نام چلغوز از نظر برخی افراد جامعه معنی و مفهوم خوبی نداشته باشد و عده.ای آن را ناسزا بدانند، اما اشتباه نكنید. چلغوز فحش نیست! بلكه دانه.ای آجیلی و سودمند است كه مغزآن شبیه به تخمه آفتابگردان بوده و طعمی مشابه بادام و پسته دارد. مشهدی.ها این دانه را بخوبی می.شناسند و از طرفداران پر.و.پا.قرص آن هستند. اگر سفری به قسمت.های مختلف استان خراسان داشته باشید حتما از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب این استان، چلغوز را در مغازه.ها و فروشگاه.های خشكبار بارها خواهید دید.
          دانه.ای قهوه.ای رنگ كه وقتی آن را در پوسته چوبی.اش می.بینی به یاد هسته خرما می.افتی. این دانه را وقتی بو می.دهند با صوت خاصی سر باز می.كند و دانه چلغوز از آن خارج می.شود. در واقع چلغوز، میوه نوعی صنوبر بزرگ با برگ.های سوزنی كوتاه و ضخیم بوده كه بومی پاكستان، افغانستان و شمال شرق ایران از جمله شیروان است.

          در قدیم شیرازی.ها و اراكی.ها چلغوزخور قهاری بودند، اما امروزه در شمال بخصوص گیلان و در سراسر مشهد مصرف آن متداول شده است؛ اما پرسش اینجاست چلغوز چه مزیت تغذیه.ای یا درمانی دارد كه با توجه به قیمت گران آن مردمان برخی شهرها و استان.های كشورمان به مصرف آن روی آورده.اند.؟

          چلغوز، مزیت آجیل را دارد

          چلغوز، دانه.ای پرچرب و سرشار از اسیدهای آمینه ضروری و اسیدهای چرب غیراشباع مفید است. روغن آن همچون روغن زیتون از افزایش كلسترول بد خون جلوگیری كرده و سرخرگ.ها را از آسیب حفظ می.كند و از حملات قلبی می.كاهد.

          به دلیل كمك به كاهش تری.گلیسیرید خون یار مهربان كبد است و به جهت فیبر و چربی بالا كور.كننده خوب اشتهاست. پتاسیم و منگنز آن به تعادل فشار خون كمك كرده و منیزیم این دانه از بی.خوابی.های شبانه می.كاهد و دردهای عضلانی، خستگی مفرط، تنش و اضطراب را بر.طرف می.كند.

          چلغوز به دلیل دارا بودن ویتامین.های a، e و k برای شادابی و سلامت پوست و تقویت چشم نافع است. نیاسین یا همان ویتامین b3 آن برای تقویت حافظه و حفظ شادابی روح و روان موثر است و آهن گیاهی آن به اكسیژن.رسانی سلول.ها و بافت.های بدن كمك می.كند.

          خصوصیات تغذیه.ای و درمانی چلغوز تقریبا با انواع مغزهای آجیلی برابری می.كند، اما ویژگی قابل توجه، میزان بالای تركیبات آنتی.اكسیدانی چلغوز است كه می.تواند رادیكال.های مضر حاصل از واكنش.های مخرب بدن را به.طور نسبی خنثی كند.

          اما لازم است بدانید این دانه طبع بسیار گرمی دارد و برای همه افرادی كه مزاج خشك دارند همچون صفراوی.ها و سوداوی.ها مناسب نیست و مصرف آن فقط به مزاج.های رطوبی همچون دموی بویژه بلغمی.ها توصیه می.شود.

          این را هم بدانید .اكنون در بسیاری از استان.های كشورمان چلغوز ناشناخته بوده و كمتر به فروش می.رسد. حال اگر وسوسه شده.اید كه مزه این مغز پرچرب را امتحان كنید برای اطمینان از تازگی این دانه، آن را از آجیل.فروشی.های معتبر خریداری كنید.


          منبع: جام جم
          خواهشا این دو سایت را مشاهده فرمایید دیدنشان رایگان است !!!!

          موسسه خیریه محک ( کمک به کودکان سرطانی نیازمند )

          موسسه خیریه همت ( کمک به نیازمندترین افراد جامعه )

          نظر


          • Truth Alone Triumphs
            حقيقت به تنهايي پيروز است

            نظر


            • مرد نابینا
              مردي نابينا زير درختي نشسته بود!
              پادشاهي نزد او آمد، اداي احترام كرد و گفت:قربان، از چه راهي ميتوان به پايتخت رفت؟»
              پس از او نخست وزير همين پادشاه نزد مرد نابينا آمد و بدون اداي احترام گفت:آقا، راهي كه به پايتخت مي رود كدام است؟.
              سپس مردي عادي نزد نابينا آمد، ضربه اي به سر او زد و پرسيد:.. احمق،.راهي كه به پايتخت مي رود كدامست؟
              هنگامي كه همه آنها مرد نابينا را ترك كردند، او شروع به خنديدن كرد.
              مرد ديگري كه كنار نابينا نشسته بود، از او پرسيد:.براي چه مي خندي؟
              نابينا پاسخ داد:اولين مردي كه از من سووال كرد، پادشاه بود.
              مرد دوم نخست وزير او بود و مرد سوم فقط يك نگهبان ساده بود.
              مرد با تعجب از نابينا پرسيد:چگونه متوجه شدي؟ مگر تو نابينا نيستي؟
              نابينا پاسخ داد: «.رفتار آنها ... پادشاه از بزرگي خود اطمينان داشت و به همين دليل اداي احترام كرد... ولي نگهبان به قدري از حقارت خود رنج مي برد كه حتي مرا كتك زد. او بايد با سختي و مشكلات فراوان زندگي كرده باشد.»
              فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
              ----------------------------------------
              forexdive@yahoo.com

              نظر


              • دنیای پسرا...
                پر از پیراهن و شلوار
                پر از کتونی و عطر
                پر از قرار با رفیقاشون
                تلفنهای 1 دقیقه ای با موضوع چه کاره ای داداش بریم بچرخیم؟
                سیگار کشیدن های نصف شب جلوی پنجره ی اتاق
                یه یادگاری ...
                حرفی در کار نیست قولی وجود نداره همه تو دل خودش میمونه...
                آهنگ گوش دادنای نصف شب تو اتوبانا ...
                با ناراحتی به یه عکس نگاه کردن
                دوش گرفتن های 5 دقیقه ای
                1000 بار این جمله رو تکرار کردن:به ما نمیخوری آخه...
                اس ام اس دادنای شبونه:گورباباش ( که کلی غم پشتش نشسته )
                كلمه هاي رمزي كه فقط خودشون معنيشو ميدونيم
                رازايي كه فقط خودشون ازشون خبر دارن
                گپای 4 - 5 نفره دوره میز با نسکافه یا رو یه تخت با قلیون،مسخره كردن همديگه شوخی ... گاهی بحث های جدی درباره ی آینده و کار
                دنیای پسرا پر از پیراهن های مردونه و تنهایی و رفیقاشون.پر از تلاش برای مخفی کردن غماشون ...
                فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                ----------------------------------------
                forexdive@yahoo.com

                نظر


                • مثل قهوه...

                  مادری سه قابلمه به یک اندازه را روی سه شعله.ی یکسان قرار داد و در هر کدام به مقدار مساوی آب ریخت. در ظرف اول یک هویج، در ظرف دوم یک تخم.مرغ و در ظرف سوم چند دانه قهوه ریخت و به مدت زمان یکسان محتوای آن سه ظرف را حرارت داد. بعد بچه.های خود را صدا زد و گفت: از این آزمایش چه نتیجه.ای می.گیرید؟ بچه.ها در مقابل سوال مادر جواب قانع.کننده. و با معنایی نداشتند. مادر توضیح داد: در این عالم آدم.ها در غبار زندگی، در جوش و خروش.ها و چالش.ها و سختی.های زندگی یکسان نیستند.

                  برخی از آدم.ها مثل هویج هستند تا درون یک مشکل قرار نگرفته.اند سفت و محکم.اند ولی به.محض اینکه در جوش و خروش زندگی قرار می.گیرند شل می.شوند و خود را می.بازند. فرزندان عزیزم لطفا در مسیر زندگی مثل هویج نباشید.

                  ...

                  برخی از آدم.ها در زندگی عادی و روتین زندگی شل هستند به.محض آنکه با مشکل یا مشکلاتی برخورد می.کنند سفت می.شوند و حداقل خود را نگه می.دارند (مثل تخم.مرغ). بچه.ها مثل تخم.مرغ نباشید.

                  ...

                  اما برخی آدم.ها در بلاها و سختی.ها نه.تنها خود را نمی.بازند، بلکه به محیط هم انرژی می.دهند، آن.ها از محیط اثر نمی.گیرند بلکه محیط را عوض می.کنند. آن.ها مثل قهوه عمل می.کنند.تمام محیط را تحت تاثیر خود قرار می.دهند، تمام محیط را معطر می.کنند. به زندگی آب و رنگ و طعم می.دهند و این.ها هستند که زنده می.مانند و زندگی.ساز هستند. فرزندانم لطفا مثل قهوه باشید...
                  فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                  ----------------------------------------
                  forexdive@yahoo.com

                  نظر



                  • شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود.
                    در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
                    استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
                    شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
                    استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
                    شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
                    استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
                    شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
                    استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
                    شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
                    استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
                    شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
                    استاد گفت :
                    پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
                    همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
                    تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
                    تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
                    خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
                    او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد،
                    نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!
                    فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                    ----------------------------------------
                    forexdive@yahoo.com

                    نظر


                    • چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی ...
                      این نوشته به درد کسایی می خوره که تو پیله ی خودشون گرفتارن و از اون مهم تر سعی می کنن
                      به همه هم ثابت کنن زندگی همین محدوده ی داخل پیله است.


                      ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود.
                      در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه
                      و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف ش، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد
                      که زنگ در را زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه اصغر حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
                      می گفت نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم.
                      در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد، هیچ وقت.

                      دستم چرب بود، اصغر در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت.
                      کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود.
                      صدای اصغر از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
                      برای یک لحظه خشکم زد. ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. هم رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم،
                      قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.
                      خانواده ی اصغر اینجوری نبود، در می زدند ومیامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛
                      قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.
                      برای همین هم اصغر نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی
                      من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد.

                      آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
                      خونه نامرتب بود؛ خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم.
                      چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
                      اصغر توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید.
                      پرسیدم برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
                      گفتم ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.
                      گفت حالا مگه چی شده؟ گفتم چیزی نیست، اما … در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی
                      رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
                      پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم.
                      میخوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم.
                      تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
                      وقتی شام آماده شد پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.
                      مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد.
                      خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.

                      چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل
                      برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با اصغر حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟
                      نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
                      راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
                      آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
                      واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
                      حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد: "من آدم زمختی هستم".
                      زمختی یعنی ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها،
                      یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها.

                      حالا دیگه چه اهمیتی داشت این سر دنیا وسط آشپزخانه ی خالی چنگال به دست
                      کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد آه بکشم.
                      آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛
                      فقط … فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه.
                      میوه داشتیم یا نه … همه چیز کافی بود : من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک.
                      پدرم راست می گفت. نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم،
                      اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
                      اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیت ش را می فهمی.
                      نون سنگک خشخاشی دو آتشه هم یکی اش.


                      فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                      ----------------------------------------
                      forexdive@yahoo.com

                      نظر


                      • زندگی


                        فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،. سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد.
                        ویرایش توسط babaka : https://www.traderha.com/member/8030-babaka در ساعت 05-05-2013, 12:40 PM
                        ﻳﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻴﻜﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﻲ ﻛﺸﻴﺪ ﺑﺮاﻱ ﺁﻏﺎﺯﻱ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻳﺮ ﻧﻴﺴﺖ.

                        نظر



                        • یکی از دوستام تعریف می کرد : با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی
                          بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش.
                          منم جوگیر شدم ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!
                          بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.
                          خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.
                          یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.
                          رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.
                          خلاصه حل شد.
                          یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.
                          دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.
                          اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی …
                          رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟
                          گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!
                          خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.
                          خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟
                          گف بله و یکی داد ... رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین.
                          الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.
                          خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام.
                          ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!
                          منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم!
                          یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…!
                          بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟
                          گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم!
                          کار همین شکلاته بود! شما درکم نمیکردین!
                          خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!
                          نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند، یه کاری کنید درکتون کنند.
                          ویرایش توسط forexdive : https://www.traderha.com/member/8305-forexdive در ساعت 05-05-2013, 01:23 PM
                          فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                          ----------------------------------------
                          forexdive@yahoo.com

                          نظر


                          • دنياي اقتصاد- يارانه نقدي سال 92 نه تنها افزايش نخواهد يافت، بلکه حالااحتمال کاهش آن نيز مي رود. با تصويب «مصارف» اجراي قانون هدفمندي يارانه در بودجه 92 توسط کميسيون تلفيق، اعتبارات پرداخت يارانه نقدي دست کم 35 درصد از سال گذشته کمتر شده است و اگر اين مصوبه به تصويب نهايي برسد، دولت بايد يا پرداخت يارانه همه دهک هاي درآمدي را کاهش دهد، يا اقدام به حذف برخي گروه ها از فهرست يارانه بگيران کند.
                            بر اساس مصوبه کميسيون تلفيق بودجه 92، مجموع اعتبارات تخصيص يافته به «پرداخت نقدي خانوار» به 22 هزار و 500 ميليارد تومان محدود شده است که حتي با در نظر گرفتن اجازه جابه جايي 10 درصدي منابع توسط دولت، حداکثر به 27 هزار ميليارد تومان مي رسد که با ميزان يارانه هاي پرداختي در سال 91 (حدود 42 هزار ميليارد تومان) فاصله معناداري خواهد داشت. چنانچه اگر دولت با اين اعتبارات بخواهد به همه مردم يارانه بدهد، بايد رقم پرداختي را به حدود 29 هزار تومان (به جاي 45 هزار و 500 تومان فعلي) کاهش دهد. هرچند اين مصوبه هنوز نهايي نيست و احتمال تجديد نظر در آن -به ويژه در صحن مجلس- وجود دارد، اما با تصويب اين اعتبارات، به نظر مي رسد آرزوي افزايش يارانه نقدي آن هم در مقياس هاي 5 برابري و مشابه آن (که محمود احمدي نژاد به دنبال آن بود) بيش از پيش دست نيافتني شده است. ضمن اينکه کاهش احتمالي يارانه نقدي همزمان با افزايش 38 درصدي قيمت حامل هاي انرژي اتفاق مي افتد که کميسيون تلفيق دو هفته قبل به آن راي داده بود.

                            منبع:روزنامه دنیای اقتصاد ش 2910

                            واقعا جالبه،هیچ اثری از هدایت منابع عظیم حاصل از قطع سوبسید انرژی به سمت تولید و اشتغال نیست....
                            ویرایش توسط hich1389 : https://www.traderha.com/member/6942-hich1389 در ساعت 05-05-2013, 01:50 PM
                            «میان این همه اگر،تو چقدر بایدی؟»


                            http://traderha.com/f31/امیدها-و-تردیدها-2197


                            نظر


                            • توصیه های دوستانه یک فیلسوف افسرده! :
                              ۱) مدرسه رفتن بی فایده است چون اگه باهوش باشی معلم وقت تو رو تلف میکنه، اگه خنگ باشی تو وقت معلمو.

                              ۲) دنبال پول دویدن بی فایده است، چون اگه بهش نرسی از بقیه بدت میاد اگه بهش برسی بقیه از تو.

                              ۳) عاشق شدن بی فایده است، چون یا تو دل اونو میشکنی یا اون دل تورو یا دنیا دل هردوتونو.

                              ۴) ازدواج کردن بی فایده است، چون قبل از 30 سالگی زوده بعد از 30 سالگی دیر.

                              ۵) بچه دار شدن بی فایده است، چون یا خوب از آب در میاد که از دست بقیه به عذابه

                              یا بد از آب در میاد که بقیه از دستش به عذابن.

                              ۶) پیک نیک رفتن بی فایده است، چون یا بد میگذره که از همون اول حرص میخوری
                              یا خوش میگذره که موقع برگشتن غصه میخوری.

                              ۷) رفاقت با دیگران بی فایده است، چون یا از تو بهترن که نمیخوان دنبالشون باشی
                              یا ازشون بهتری که نمیخوای دنبالت باشن.


                              ۸) دنبال شهرت رفتن بیفایده است، چون تا مشهور نشدی باید زیر پای بقیه رو خالی کنی
                              ولی وقتی شدی بقیه زیر پای تو رو خالی میکنن.
                              فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                              ----------------------------------------
                              forexdive@yahoo.com

                              نظر


                              • درد و دل های خواندنی
                                دقت کردی وقتی یکی بهت میگه: «اگه یه سوال ازت بپرسم راستشو میگی؟»
                                نگران می شی، یاد تمام دروغا و کارای بدی که انجام دادی میفتی

                                بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ...
                                داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن ...


                                عوارض جانبی بعد از یک شکست عشقی چیه ؟
                                در آوردن گوشی از حالت سایلنت !
                                نبردن گوشی به دستشویی و حمام !
                                از رمز درآوردن اینباکس گوشی !
                                ... پاک کردن آثار جرم !
                                خواب راحت …
                                زندگی راحت …
                                آرامش همراه با گریه !
                                تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

                                يارو ميره سمعک بخره فروشنده ميگه: همه جورشو داريم از هزار تومني تا يک ميليون تومني.
                                طرف ميپرسه: هزارتومني اش چطوري کار مي کنه؟
                                فروشنده ميگه: اين اصلا کار نميکنه فقط مردم با ديدنش بلندتر حرف مي زنن!!! ........


                                یه جوورایی انگار 90 درصد خستگی ها واسه جووراب و شلوار جینه ...
                                زیپ شلوار جین رو که میکشی پایین . جوورابت رو که در میاری ... اصن تمام خستگی از تن ت در میره

                                يادتونه بچه كه بوديم تا توى يه جمعى ميرفتيم حوصله نداشتيم،خجالت ميكشيديم
                                بابا مامانمون ميگفتن : سلام كردى به عمو؟ ما هم مثل خر تو گل ميمونديم!
                                يهو طرف به دروغ ميگفت: بعععععله،سلامم كرد پسر گل!!!!
                                عاشق اين ادما بودم،دمشون گرم.


                                چی میشد اگر تو گوگل سرچ می کردی
                                "نیمه گم شده ی من"
                                عکساشو واست می آورد!
                                این دانشمندا چه غلطی میکنن پس؟؟
                                دست بجونبونید...

                                تا حالا دقت کردین تو کل کل های ایرانی. ها،
                                همیشه همه برای خودشون متاسفند؟


                                دختره عضو فیس.بوک شده اون وقت ...
                                عکساشو بسته
                                پوکش رو بسته
                                والش رو بسته
                                اینفوش رو بسته
                                ادش رو بسته
                                مسیج هم نمیشه بهش داد !!!
                                خو بدبخت زندانی کردی خودتو؟؟؟!!!
                                خو مسخره , جنبه ش رو نداری برو بشین گوشه ی اتاقت بافتنی بباف
                                والا بخدا

                                همونقد که پسرا از دخترای سیبیلو خوششون نمیاد
                                همین احساس رو دخترا نسبت به پسرایی که زیر ابرو برمیدارن دارن
                                گفتم که در جریان باشید ... :|


                                در روزهای خوبتان بدانید که همین خاطرات بعدا شمارو دیوانه می کند...!!

                                دلـتنــگی یـعـنــی . . .
                                دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعت گوشیتو میبینی...


                                اگه خواستی با یه دختر ازدواج کنی، زیاد درگیر این نشو که پدر و مادرش
                                کی هستن و خانوادش از نظر مادی و معنوی در چه سطحی هستن !
                                تحقیق کن توی لیست دوست پسرای دوران مجردیش، دوستات یا آشنایانت نبوده باشن
                                تا وقتی خواستی برای همسرت شیرینی بخری ، رفیقت نگه : ناپلئونی بخر زنت دوس داره

                                اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند ...
                                فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی ...


                                یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر، میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم :|

                                متأسفانه توجه دخترها فقط به ظواهره انگار ...!
                                مثلا به خاطر خوشتیپی بازیکنها، طرفدار ایتالیا میشن.
                                در حالیکه معیار ارزش.گذاری فقط باید میزان تقوا باشه ...!!!


                                پسر ملانصرالدین میره پیش داروغه میگه جناب داروغه طوطی من گم شده…
                                داروغه میگه خوب به ما چه! پسر ملا میگه فقط خواستم بگم اگه این طوطی پیدا شد
                                هر فحشی به شما و حاکم داد نظر شخصی خودشه!

                                شما هارو به تهدیگ ماکارونی قسمتون می دم وقتی دارین با تلفن یا موبایل صحبت می کنین
                                با خودکار روی هر چیزی که دم دستتون بود .چرت و پرت ننویسین یا نقاشی نکشین...
                                آخه من الان این مدرک پایان تحصیلاتم که بابام در حال موبایل صحبت کردن
                                روش عکس اولاغ کشیده ،کجا ببرم نشون بدم ...:|


                                یه رفیق داریم اسطوره مشکلاته، بدشانس، بدهکار، تنها، مشروط...!
                                یعنی دیگه مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه.
                                زنگ زدم بهش، میدونید آهنگ پیشوازش چی بود؟؟ همه چی آرومه... من چقد خوشحالم...!

                                جون مادرتون اگه ماشین صفر می خرین رو شیشه بنوسید «ماشین صفره»
                                ولی پلاستیک های رو صندلیشو بکنید!


                                الان نزدیک به نیم ساعته که ایرانسل بهم اس نمیده، دلم شور میزنه

                                فارکسیعنی :مدیریت سرمایه (Money management)مدیریتخود(Self management)مدیریتمارکت(Market management)
                                ----------------------------------------
                                forexdive@yahoo.com

                                نظر

                                پردازش ...
                                X