درددل های بازاری

[sajjadfox]

تحریم*های جدید آمریکا علیه افراد و سازمان*های ایرانی

به گذارش خبر گذاری مهر در حالی که دادگاه عمومی اروپا حکم حذف بانک صادرات از تحریم*های اروپا علیه ایران را صادر کرده است دور جدید تحریم*های آمریکا علیه ایران رسما اعمال می شود.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه وال آمریکایی وال استریت ژورنال، تحریم*های آمریکا علیه ایران که در حدود شش ماه پیش به امضای باراک اوباما رسیده بود از روز گذشته رسما اعمال شد. بنا بر اعلام وزارت خزانه*داری آمریکا تحریم*های جدید، رسانه*های ایران را هدف قرار خواهند داد. به گزارش وال استریت ژورنال تحریم*های جدید مانع از دور زدن تحریم*ها توسط ایران خواهد شد. همچنین تحریم*های جدید مجازات نهاد*های کمک کننده به ایران در زمینه نفت، پتروشیمی، بیمه، کشتی*رانی، و اقتصادی، را بیشتر کرده است. بنا بر اعلام وزارت خزانه*داری آمریکا قسمت*های مهمی از دور جدید تحریم*ها علیه ایران از روز چهارشنبه اعمال شده است و بر این اساس تحریم*های بیشتری بر بانک مرکزی جمهوری اسلامی تحمیل خواهد شد. علاوه بر این موسسات مالی و صنعت نفت ایران در لیست سیاه آمریکا قرار خواهد گرفت. در بیانیه وزارت خزانه*داری آمریکا اعلام شده است تحریم*های جدید به طرز چشمگیری فشار اقتصادی بر ایران را افزایش خواهد داد و دسترسی ایران به سود حاصل از معاملات و جابه*جایی نقدینگی را محدود خواهد کرد. همچنین تحریم*های جدید رسانه*ها و مدیران رسانه*ای را نیز هدف قرار می*دهند. بر این اساس عزت الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در لیست تحریم آمریکا قرار گرفته است. وزارت خزانه*داری آمریکا اعلام کرده است پلیس سایبری جمهوری اسلامی نیز در لیست جدید نهادهای تحریم شده قرار دارد. همچنین در تحریم*های جدید آمریکا علیه ایران، نام سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی و صنایع الکترونیک ایران نیز به چشم می*خورد. دیوید کوهن، معاون وزیر خزانه داری آمریکا اعلام کرده است، به زودی افراد و نهادهایی که مسئول نادیده گرفته شدن حقوق مدنی در ایران هستند، هدف تحریم*های آمریکا قرار خواهند گرفت.

[sajjadfox]

احمدی نژاد:

شرایط آمریکا تا 5 سال آینده به طور کامل تغییر خواهد کرد

[AIO]

یونانی ها به دلیل افزایش قیمت سوخت، از استفاده از سوخت دست کشیده و رو به قطع درختان برای گرم کردن منازلشان آورده اند!

تا کی این ملت شورشی می تواند در برابر سیاست های ریاضت گرایانه تحمیلی از سوی وام دهندگان خود تحمل کند؟!

[matin fund]

یونانی ها به دلیل افزایش قیمت سوخت، از استفاده از سوخت دست کشیده و رو به قطع درختان برای گرم کردن منازلشان آورده اند!

تا کی این ملت شورشی می تواند در برابر سیاست های ریاضت گرایانه تحمیلی از سوی وام دهندگان خود تحمل کند؟!

تا زمانی که یاد بگیره:
1-ققط با گردوهای خودش بازی کنه.
2- پاشو از گلیمش بیشتر دراز نکنه.
3- و بفهمه که مردم آلمان مچبور به پرداخت بدهیه اونا نیستن
واقغا ملتی به بیشعوری و زبان نفهمی یونان ندیدم.

[AIO]

من هم با شما موافقم به طور اصولی.

اما بایستی توجه داشته باشیم که این خود آلمانی ها بودند که یونان را به اتحادیه اروپا راه دادند. آنهم در ابتدای دهه 80 و پیش از کشوری چون اسپانیا! پس در واقع خود آلمان ها هم بایستی عواقب و پیـآمدهای تصمیم خود را بپذیرند. واضح بود که یونانی که جز دوغ و شراب و پنیر تولید نمی کند نخواهدتوانست از نظر اقتصادی به پای بقیه برسد. در ضمن حساب سازی های دولت یونان در کمتر نشان دادن کسری بودجه را هم براحتی می شد با حسابرسی دقیق تر متوجه شد و آن قدر موج وام را به این کشور سرازیر نکرد تا کار به اینجا برسد که مدام از وام ها ببخشند!

از سوی دیگر باید این را هم در نظر داشته باشیم که این خود اروپایی های غربی بودند که موج پان هلنیسم را در اروپا رواج دادند و با بزرگنمایی تمدن یونان باستان ، خود را وارث و میراثدار آن تمدن نشان دادند تا عقده کمتر بودن سوابق تاریخی خود را جبران کنند. یونان و روم بنیان های تاریخ و تمدن و فرهنگ اروپا هستند و اگر این 2 کشور را حذف کنیم، تاریخ تمدن اقوام ژرمنیک به سختی به 500 سال می رسد که تازه آنهم از صدقه سر رنسانس بود که باز منشا آن در ایتالیاست. خود یونانیهای بیچاره که تا سده 19 تحت سلطه ترکان عثمانی بودند و اصلاً ربطی میان خودشان و هلن های باستانی نمی دیدند! تنها چیزی که یونانی ها را هویت می داد؛ مذهب ارتدوکس بود و زبانشان. امری که باعث شورش یونانیان بر ضد ترکان شد، شعله ور شدن موج پان هلنیسم در اروپای غربی بود که دنبال ریشه های تاریخی تمدن خود می گشت. این طفلی ها هم که از سوی عثمانی ها لقب rumli گرفته بودند یک دفعه باورشان شد که نوادگان هلن های باستان اند و ....

خلاصه این گاوی را که چنین دهشتناک زاییده است خود آلمان ها و فرانسوی ها و ... به خانه خود راه دادند و حالا هم بایستی جورش را بکشند.

[Azadi]

لپ تاپمان مشکل ریشه ای پیدا کرد و برای زنده کردنش الان در ccu دست و پا میزند.
پشت کامپیوتری هستم که هیچی ندارد! امیدوارم لپ تاپ هر چه سریع تر درست شود

از دیروز ظهر خمارم!

[tracer_qm]

با سلام خدمت استاد عزیزم
نیما جان دعای سلامتی ما برای لپ تاپتان بلند است.
در صورت عدم شفا لپ تاپی تهیه کنید که خداوندگار گارانتی آن را لایف تایم نگهدار باشد.

[Azadi]

با سلام خدمت استاد عزیزم
نیما جان اگر مرحوم شد حتما تاریخ مراسم سوم و هفتم را به اطلاع عموم برسانید تا با حضورمان التیامی باشیم بر دل داغ دیده تان.

اگر مرحوم بشه روح منم مرحوم میشه.

[tracer_qm]

اگر مرحوم بشه روح منم مرحوم میشه.

خدا نکنه استاد عزیز اگر این خبر را بشنویم ما نیز به لپ تاپتان میپیوندیم.
ضمنا مگر از خداونگار پشتیبانی استفاده نکردید؟
ببخشید نیما جان متن خودم راتغییر دادم چون دیدم بسیار ظالمانه گفتم.

[مسلم آل شبر]

با سلام

مدیران و اساتید فروم از شما درخواست و تقاظا دارم در صورت مشاهده هر گونه تایپیک /پست/ یا صحبتی از اینجانب در این مدتی که بنقل و معرفی چند سیستم پرداختم که غیر منطقی و غیر حرفه ای باشند و ممکنست باعث ضرر و زیان دیگران شوند میخواهم که حذف/اصلاح داده شوند !

فارکس یک فعالیت تجاری هست و نفع و سوداوری شخص مهمترین مسئله هست !

در طول مدت فعالیتم متوجه شدم که هیچ کس بمن و فعالیتم اعتماد نمیکند که کاملا حق با انها بود چون در فارکس کار خیر و اخلاقی بی معناست ! و یک فرد کاملا باید هدف تجاری داشته باشد !

من کاری کردم که دوست داشتم کسی در حقم بکند ! امیدوارم این فروم تا سالیان سال برقرار بماند و مطالبی که مطرح کردم بدرد یکنفر مثل خودم بخورد !

کلیه سیستمها از بزرگترین فرومهای عربی که دارای تایپیک های عمومی بدین عنوان بودند منتقل شدند ! همه نقل و تعریفها ترجمه ای بود از ان چه دیدم و مشاهده کردم !

قضاوت با شما خواهد بود ! درست و نادرست بودن برعهده شما خواهد بود !

از فعالیتم پشیمان نیستم ! ولی به این نتیجه رسیدم که اگر قصد هر گونه فعالیتی غیر از ترید را در فارکس داشته باشم هدفم تجاری باشد !

بنام فارکس تغلب ها کلاهبرداریها زیادی شده است ! انواع اکسپرتها سیگنا لها سیستم ها ی تغلبی و غیره بقیمتهای بالا فروخته شدند ! ابی ها بروکرنماها ! اساتید بی سواد ! و ابتذال فرهنگی و اخلاقی و سیاسی که جامعه در ان بسر میبرد باعث ایجاد یک فضای بدبینی/بی اعتمادی / شده است در این فضا کار اخلاقی نتیجه عکس میدهد ! نمیتوان یک تیم یا گروه کاری تشکیل داد! دروغ حرف اول و اخر را میزند ! اعتماد از بین رفته ! خودخواهی در اوج ! برای رسیدن بیک دلار تمام شرافتها /فضیلتها / ارزشها /زیر پا گذاشته میشوند !


و متاسفانه نمیتونی کاری بکنی ! فقط حسرت میخوری و اه میکشی !


بابت همه اشتباهاتم از شما معذرت خواهی میکنم !برای شما دوستان و بزرگان ارزوی بهترینها را دارم !

[Azadi]

مسلم جان چی شد برادر؟

[shyazdi]

سلام آقا مسلم

حرف شما منو یاد مثلی انداخت کمی طولانی است اما بازار تصطیل است و ارزش خوندن دارد .
تو نیکی می کن و در دجله انداز

مصراع مثلی بالا نیم بیتی از ابیات روان وسلیس شیخ اجل سعدی شیرازی است که به دوشکل و صورت در دیوانش آمده شهرت و شیاع آن در افواه تا به حدی است که احتیاج به توضیح و تعبیر ندارد .
تفکر و تامل در این موضوع کافی است مدلل دارد که سعدی از این شعر مقصودی نداشت واصولا ماجرای جالبی انگیزه شاعر ارجمند ایران در سرودن آنبوده است که ذیلا شرح داده می شود .

متوکل خلیفه جابر و سفاک عباسی که به تحریک وزیر ناصبی مذهبش عبدالله بن یحیی بن خاقان در عداوت و دشمنی با خاندان بنی هاشم زبانزد خاص و عام می باشد اخلاقا مردی عیاش وشهوت پرست بود و به جوانان صبیح المنظر نیز تعلق خاطر داشت .
یکی ازاین جوانان خوش سیما به نام فتح بیش از دیگران مورد علاقه و توجه خلیفه قرار گرفت به قسمی که دستور داد تمام فنون زمان را از سوارکاری و تیراندازی و شمشیر بازی به او آموختند تا اینکه نوبت به شناوری و شناگری رسید . قضا را روزی که فتح در شط دجله شنا می کرد تصادفا موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد . غواصان وشناگران متعاقبا به دجله ریختند و تمام اعماق آن شط را زیرورو کردند ولی کمترین اثری از جوان مغروق نیافتند .

چون خبر به متوکل رسید آنچنان پریشان شد که از فرط اندوه و کدورت گوشه عزلت گرفت و در به روی خویش و بیگانه بست :« وسوگندان غلاظ یاد کرد که تا آن را بدان حال که باشد نیاورند و او را نبینم طعام نخورم .» ضمنا فرمان داد که هر کس زنده یا مرده فتح را پیدا کند جایزه هنگفتی در یافت خواهد داشت . شناگران معروف بغداد همگی به دنبال غریق شتافتند و زیر و بالای شط دجله را معرض تفحص و جستجو قرار دادند . دیر زمانی از این واقعه نگذشت که عربی به دارالخلافه آمد و پیدا شدن گمشده را بشارت داد .

متوکل عباسی چنان مسرور و شادمان شد که سرتاپای بشارت دهنده را غرق بوسه کرد و او را از مال و منال دنیوی بی نیاز ساخت . چون محبوب خلیفه را به حضور آوردند چگونگی واقعه را از او استفسار کرد . فتح درحالی که از فرط خوشحالی در پوست نمی گنجید چنین پاسخ داد :« هنگامی که موج نابهنگام مرا برداشت تا مدتی در زیر آب غوطه خوردم و از سویی به سوی دیگر رانده می شدم. با مختصر آشنایی که از فنون شناوری آموخته بودم گاهی در سطح و گاهی در زیر آب دجله دست و پا می زدم . چیزی نمانده بود که واپسین رمق حیات را نیز وداع گویم که در این موقع موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد . چون چشم باز کردم خود را درحفره ای ازحفرات دیواره دجله یافتم . از اینکه دست تقدیر مرا از مرگ حتمی نجات بخشید بسیارخوشحال بودم لیکن بیم آن داشتم که به علت گذشت زمان و براثرگرسنگی از پای درآیم . ساعتهای متمادی با این اندیشه خوفناک سپری شد که ناگهان چشمم به طبقی نان افتاد که از جلوی من بر روی شط دجله رقص کنان می گذرد .

دست دراز کردم نان را برداشتم و سدجوع کردم هفت روز بدین منوال گذشت و مرا درین هفت روز هر روزه ده نان بر طبقی نهاده می آمد . من جهد کردمی و از آن دو سه گرفتمی و بدان زندگانی می کردمی . روز هفتم بود که این مرد به قصد ماهیگیری به آن منطقه آمد و چون مرا در آن حفره یافت با تور ماهیگیری خود بالا کشید . راستی فراموش کردم به عرض برسانم که بر روی قطعات نان که همه روزه در ساعت معین بر روی دجله می آمد عبارت محمد بن الحسین الاسکاف دیده می شد که باید تحقیق کرد این شخص کیست و غرض و مقصودش از این عمل چیست .»

متوکل چون این سخن بشنید فرمان داد در شهر و حومه بغداد به جستجو پردازند و این مرد عجیب را هر جا یافتند به حضور آورند . پس از تفحض و جستجو بالاخره محمد اسکاف را در حومه بغداد یافتند و برای عزیمت به حضور خلیفه تکلیف کردند . محمد اسکاف در جواب جریان قضیه نان گفت : برنامه زندگی من از ابتدای تشکیل عائله این است که هر روز مقداری نان برای اطعام و انفاق مساکین کنار می گذارم تا اگر مستمندی پیدا شود با آن سد جوع کند یا آنکه با خود به خانه ببرد و با اهل و عیالش صرف کند ، ولی اکنون چند روزی است که کسی به سراغ نان نمی آید . ازآنجا که نان صدقه و انفاق را در هر صورت باید انفاق کرد لذا در این چند روزه قطعات نان را چند ساعتی پس از صرف ناهار و عدم مراجعه مستمندان ، به دجله می انداختم تا اقلا ماهیهای دجله بی نصیب نمانند .»

خلیفه وی را مورد تفقد و نوازش قرار داد و از مال و منال دنیا بی نیاز کرد. ضمنا در لفافه مطایبه به محمد اسکاف گفت :« تو نیکی را به دجله می اندازی بی خبر از آنکه خدای سبحان آن را در خشکی به تو باز می گرداند.» خواجه نظام الملک سؤال و جواب متوکل و محمد اسکاف را در قابوسنامه به این صورت نقل کرده که : خلیفه پرسید :« غرض تو از این چیست ؟» گفت :« شنوده بودم که نیکویی کن ودر آب انداز که روزی بردهد .»

موفق باشی

[Arash72]

با سلام خدمت آقا مسلم عزیز

مطالبی که شما قرار میدادید،حالا میخواد تجربه ی خودتون باشه یا میخواد ترجمه باشه،مهم اینه که برای اونها زحمت کشیدید و من هم به نوبه ی خودم از مطالب آموزشی شما استفاده های زیادی کردم.

البته حرف شما رو نقض نمیکنم و واقعا نمیدونم چی به سر ما آدما اومده که به هیچ ارزشی دیگه پایبند نیستیم و به قول شما به خاطر 1 دلار همه چیز رو زیر پا میذاریم.

یه جورایی دوره ی رفاقت کردن و اعتماد کردن و دل دادن و ... دیگه تموم شده!!

ما انسان ها تبدیل به ماشین هایی شدیم که هر روز در ساعت مشخصی از خواب بیدار میشدن و بعد از انجام یکسری فعالیت های تکراری و از روی عادت،در ساعت مشخصی shut down میشن!

[Jabalameli]

مسلم جان وقتی اکثرا دنبال آماده خوری هستند و حاظر نیستند خودشون کوچکترین تلاشی برای به ثمر رسوندن حداقل دانششون بکند ، اون وقت انتظار داری همت تشکر کردن داشته داشته باشن ؟ ( تشکر از این دیدگاه که ، آقایی که داری وقت و انرژی میزاری تا دانسته هات را به منم منتقل کنی ، پستت را خوندم و برای این زحمتت ارزش قائلم حتی اگه برام مفید نبوده ولی برام تلاش کردی) .
بقول استاد آزادی فقط یک نفر هم سود ببره کافیه . همون جور که شاید خودمم همون یک نفر بودم که سود بردم ( البته قسمت دومش از خودمه )
شما دین اخلاقی و معرفتی و شرعی خودت را داری ادا میکنی . اونی که باید قبول کنه کس دیگه ایه . بنده چکارس ؟

[مسلم آل شبر]

سلام آقا مسلم

حرف شما منو یاد مثلی انداخت کمی طولانی است اما بازار تصطیل است و ارزش خوندن دارد .
تو نیکی می کن و در دجله انداز

مصراع مثلی بالا نیم بیتی از ابیات روان وسلیس شیخ اجل سعدی شیرازی است که به دوشکل و صورت در دیوانش آمده شهرت و شیاع آن در افواه تا به حدی است که احتیاج به توضیح و تعبیر ندارد .
تفکر و تامل در این موضوع کافی است مدلل دارد که سعدی از این شعر مقصودی نداشت واصولا ماجرای جالبی انگیزه شاعر ارجمند ایران در سرودن آنبوده است که ذیلا شرح داده می شود .

متوکل خلیفه جابر و سفاک عباسی که به تحریک وزیر ناصبی مذهبش عبدالله بن یحیی بن خاقان در عداوت و دشمنی با خاندان بنی هاشم زبانزد خاص و عام می باشد اخلاقا مردی عیاش وشهوت پرست بود و به جوانان صبیح المنظر نیز تعلق خاطر داشت .
یکی ازاین جوانان خوش سیما به نام فتح بیش از دیگران مورد علاقه و توجه خلیفه قرار گرفت به قسمی که دستور داد تمام فنون زمان را از سوارکاری و تیراندازی و شمشیر بازی به او آموختند تا اینکه نوبت به شناوری و شناگری رسید . قضا را روزی که فتح در شط دجله شنا می کرد تصادفا موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد . غواصان وشناگران متعاقبا به دجله ریختند و تمام اعماق آن شط را زیرورو کردند ولی کمترین اثری از جوان مغروق نیافتند .

چون خبر به متوکل رسید آنچنان پریشان شد که از فرط اندوه و کدورت گوشه عزلت گرفت و در به روی خویش و بیگانه بست :« وسوگندان غلاظ یاد کرد که تا آن را بدان حال که باشد نیاورند و او را نبینم طعام نخورم .» ضمنا فرمان داد که هر کس زنده یا مرده فتح را پیدا کند جایزه هنگفتی در یافت خواهد داشت . شناگران معروف بغداد همگی به دنبال غریق شتافتند و زیر و بالای شط دجله را معرض تفحص و جستجو قرار دادند . دیر زمانی از این واقعه نگذشت که عربی به دارالخلافه آمد و پیدا شدن گمشده را بشارت داد .

متوکل عباسی چنان مسرور و شادمان شد که سرتاپای بشارت دهنده را غرق بوسه کرد و او را از مال و منال دنیوی بی نیاز ساخت . چون محبوب خلیفه را به حضور آوردند چگونگی واقعه را از او استفسار کرد . فتح درحالی که از فرط خوشحالی در پوست نمی گنجید چنین پاسخ داد :« هنگامی که موج نابهنگام مرا برداشت تا مدتی در زیر آب غوطه خوردم و از سویی به سوی دیگر رانده می شدم. با مختصر آشنایی که از فنون شناوری آموخته بودم گاهی در سطح و گاهی در زیر آب دجله دست و پا می زدم . چیزی نمانده بود که واپسین رمق حیات را نیز وداع گویم که در این موقع موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد . چون چشم باز کردم خود را درحفره ای ازحفرات دیواره دجله یافتم . از اینکه دست تقدیر مرا از مرگ حتمی نجات بخشید بسیارخوشحال بودم لیکن بیم آن داشتم که به علت گذشت زمان و براثرگرسنگی از پای درآیم . ساعتهای متمادی با این اندیشه خوفناک سپری شد که ناگهان چشمم به طبقی نان افتاد که از جلوی من بر روی شط دجله رقص کنان می گذرد .

دست دراز کردم نان را برداشتم و سدجوع کردم هفت روز بدین منوال گذشت و مرا درین هفت روز هر روزه ده نان بر طبقی نهاده می آمد . من جهد کردمی و از آن دو سه گرفتمی و بدان زندگانی می کردمی . روز هفتم بود که این مرد به قصد ماهیگیری به آن منطقه آمد و چون مرا در آن حفره یافت با تور ماهیگیری خود بالا کشید . راستی فراموش کردم به عرض برسانم که بر روی قطعات نان که همه روزه در ساعت معین بر روی دجله می آمد عبارت محمد بن الحسین الاسکاف دیده می شد که باید تحقیق کرد این شخص کیست و غرض و مقصودش از این عمل چیست .»

متوکل چون این سخن بشنید فرمان داد در شهر و حومه بغداد به جستجو پردازند و این مرد عجیب را هر جا یافتند به حضور آورند . پس از تفحض و جستجو بالاخره محمد اسکاف را در حومه بغداد یافتند و برای عزیمت به حضور خلیفه تکلیف کردند . محمد اسکاف در جواب جریان قضیه نان گفت : برنامه زندگی من از ابتدای تشکیل عائله این است که هر روز مقداری نان برای اطعام و انفاق مساکین کنار می گذارم تا اگر مستمندی پیدا شود با آن سد جوع کند یا آنکه با خود به خانه ببرد و با اهل و عیالش صرف کند ، ولی اکنون چند روزی است که کسی به سراغ نان نمی آید . ازآنجا که نان صدقه و انفاق را در هر صورت باید انفاق کرد لذا در این چند روزه قطعات نان را چند ساعتی پس از صرف ناهار و عدم مراجعه مستمندان ، به دجله می انداختم تا اقلا ماهیهای دجله بی نصیب نمانند .»

خلیفه وی را مورد تفقد و نوازش قرار داد و از مال و منال دنیا بی نیاز کرد. ضمنا در لفافه مطایبه به محمد اسکاف گفت :« تو نیکی را به دجله می اندازی بی خبر از آنکه خدای سبحان آن را در خشکی به تو باز می گرداند.» خواجه نظام الملک سؤال و جواب متوکل و محمد اسکاف را در قابوسنامه به این صورت نقل کرده که : خلیفه پرسید :« غرض تو از این چیست ؟» گفت :« شنوده بودم که نیکویی کن ودر آب انداز که روزی بردهد .»

موفق باشی

ممنون اقای یزدی

بله کاملا درسته و کسانی که این سیستم ها رو معرفی کردند همین نیت داشتند !

اقای ممدوح گفتند خبرتی در اوایل که هنوز تکمیل نشده بود بهش پیشنهاد 60000 هزار دلاری دادند ! و روش کانال ها و خطوطی که در تایپیک محبت معرفی کردم

اقای اسکندرانی و فوواز بیک شرکت مدیریت سرمایه کانادایی حدود 160 هزار دلار فروختند ! یعنی ارزش دلاری فقط این دو روش بیش از 200 هزار دلار هست !

شما دبی هستید اگر عربی بلدید تایپیک ها هستند بشما نشان میدهم !

باور کنید خانم انصاف و اقای علی عبده وقتی فهمیدند سیستمها به ایران منتقل کردم چقدر خوشحال شدند !

متاسفانه حس کردم بعضی از دوستان از کار من راضی نیستم ! گفتم پست به مدیران بزنم اگر واقعا اشتباه کرده باشم و کارم درست نیست مطالب حذف کنند !

خبرتی خود بچه ها دارند کار میکنند من دیگه کاره ای نیستم ! خودشون دارند سود میبینند ! حرف که نیست عمل هست ! یک سیستم با قدرت سوددهی بالا و در عین حال ساده !

اقای یزدی من انسانی هستم که همیشه به اشتباهاتم اعتراف کردم و معذرت خواهی کردم ! در مسائلی مهمتر از فارکس ! دوست ندارم کسی بخاطر اشتباهاتم اسیب ببینه ! برای همین گفتم مدیران سایت هر جا اشتباهی از من دیدندند حذف کنند ! چیزی از من کم نمیشه !