اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

درددل های بازاری

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • یا شایدم حکایت مار در آستین پروروندن باشه

    نیما جون رفیق میگی چی شده یا اینجا دلمون بپوکه......
    Think / Act / Enjoy

    نظر


    • نوشته اصلی توسط PCMTrader نمایش پست ها
      شنیدید گاهی سگ پاچه صاحبش رو می گیره؟ واقعاً چرا اینطوریه؟ چرا بعضی ها اینقدر نمک نشناسند؟
      نیما جان نبینم غمتو . متاسفانه تو کشور ما اینجور چیزا زیاده شما به دل نگیر

      نظر


      • در ادامه بحث دیروز :


        شمس و مولانا

        می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
        مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!
        شمس پاسخ داد:بلی.
        مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
        ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
        ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!
        ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
        - با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
        - پس خودت برو و شراب خریداری کن.
        - در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
        ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.
        مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
        تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد
        مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
        هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد:"ای مردم!شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است." آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:"این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!" سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد:"ای مردم بی حیا!شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید،این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند."
        رقیب مولوی فریاد زد:"این سرکه نیست بلکه شراب است."
        شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
        رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت ،دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
        شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست،تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

        (کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کوربن.ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری) با اندکی دخل و تصرف
        .::در ترید آرامش حرف اول را می زند::.
        https://telegram.me/Cyclicalwaves
        https://telegram.me/NimaAzaadi




        نظر


        • نوشته اصلی توسط PCMTrader نمایش پست ها
          در ادامه بحث دیروز :


          شمس و مولانا

          می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
          مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!
          شمس پاسخ داد:بلی.
          مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
          ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
          ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!
          ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
          - با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
          - پس خودت برو و شراب خریداری کن.
          - در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
          ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.
          مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
          تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد
          مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
          هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد:"ای مردم!شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است." آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:"این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!" سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد:"ای مردم بی حیا!شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید،این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند."
          رقیب مولوی فریاد زد:"این سرکه نیست بلکه شراب است."
          شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
          رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت ،دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
          شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست،تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

          (کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کوربن.ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری) با اندکی دخل و تصرف
          نیما آزادی عزیز
          اول از همه باید بگم که واقعا عاشق این جملتم .::در ترید آرامش حرف اول را می زند::. هیچ حرفی در اون نیست.

          دوم خواستم بهت بگم :

          اگر بعضی ها حرفی زدن یا کاری انجام دادن که ناراحتت کردن در حالی که زحمت زیادی کشیدی بی توقع و اونها این درک رو نداشتن

          هستن کسانی مانند من که واقعا از تو ممنون هستن بابت بودنت و کارهایی که انجام میدی و اگر کم اعلام تشکر میکنیم و کمتر برات پست میزاریم دلیل این نیست که متوجه زحماتت نیستیم.

          دلگرم باش و ثابت قدم که مردان بزرگ اینگونه اند

          دوست دارت

          امیر
          ویرایش توسط amir.j : https://www.traderha.com/member/4175-amir-j در ساعت 09-12-2012, 12:27 PM
          از انتشار آدرنالین در بدنم در وقت نوسانات قیمتها لذت میبرم در هنگامی که مدیریت سرمایه دارم ،

          به مانند وقتی که به شهربازی میروم و میدانم که

          خطر پیش رو کنترل شده است

          نظر


          • سلام به همه دوستان

            امروز بعد از چند روز مسافرت برگشتم راستشو بگم که ضرر بدی روز جمعه کردم که بدجوری منو از برنامه که داشتم عقب انداخت ! واقعا دلم شکست ! الان دوباره برگشتم که دوباره از نو اغاز کنم !

            یک نکته میخواستم به همه دوستان فارکسی بگم و اون اینکه قدر اساتید محترم و برگواری مانند اقای ازادی بدونید ! و کاری نکنید که برای انهمه خوبی که برای ما انجام دادند پشیمان شوند !

            من خودم در فروم های عربی فعال هستم و باور کنید اگر این اقای ازادی در کشورهای خلیج فارس بود الان یک سرمایه 1 تا 10 میلارد دلاری بهش برای اداره ان میدادند ! بدون مبالغه اینو دارم میگم اقای ازادی منو نمیشناسه و هیچ رابطه باهم نداریم ولی قدر ایشون خوب میدونم که چقدر هست !

            در پست اخری که زده بودم گفتم که یکی از تریدرها بمن گفت که در کانادا بابت هر ساعت 3 هزار دلار میداده ! انگار دوستان به این گفته شک کردند ! این حرف یک تریدر عرب خلیجی بمن گفت که و مطمئن باشید که خیلی بیشتر از اینها دارند روی فارکس سرمایگذاری میکنند ! الان همین اقا مدیر موسسه سرمایگذاری یکی از خانم های ال سعود با میلیونها دلار سرمایه هست !

            این گفتم تا قدر اموزشهای مفت و بی انتظار اقای ازادی بدونید و مطمئن باشید برای این مباحث در خارج حاظرند هزاران دلار بپردازند
            در ف ا رک س هر چه کمتر بدانید موفقتر هستید !

            اساس کار در ف ا ر کس مدیریت سرمایه با یک توجیه تکنیکال هست !

            همیشه بیاد داشته باشید انچیزی که در ف.ارکس تمام میشود "فرصتهای معاملاتی" نیست بلکه سرمایه شماست !

            همه نوشتهایم جنبه اموزشی داردو نویسنده هیچ مسئولیتی در قبال خرید و فروش خوانندگان ندارد !




            نظر


            • امشب شب قدر بازار است چرا که مقدرات یک ماه آتی بازار را در این شب می نویسند..... محتاجیم!


              .::در ترید آرامش حرف اول را می زند::.
              https://telegram.me/Cyclicalwaves
              https://telegram.me/NimaAzaadi




              نظر


              • گيريم كه استاپ ميزني، گيريم كه كال ميكني!!!

                با عشق به چارت و فروم چه ميكني!!!


                پ.ن: اندر حكايت عشاق تريد...
                نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد، بلكه دیر یا زود برد با آن كسی است كه بردن را باور دارد...

                نظر


                • بیایید دست بر آسمان برداشته و از خدایان بانک فدرال مرکزی بخواهیم تقدیر زیبایی برای دلار رقم زده و دلار را دچار نوسان های نازیبا نکنند......

                  Amen
                  Think / Act / Enjoy

                  نظر


                  • یعنی امشب این اتفاق میوفته؟؟

                    نظر


                    • موقع اعلام خبر به این مهمی واقعا دل و جرعت می خواد دست به معامله بزنی ، خودمو خیلی کنترل کردم که هیجانی عمل نکنم و فقط تماشا کردم .
                      .2 To place an order, press 1. To inquire about a previous order,press
                      !To request a refund , press 782656825562608724752156346913789

                      نظر


                      • سلام:
                        تنها در بازار اینطور نیست، در هر موردی این کار را اگر انجام دهیم درصد موفقیت درآن کم است. به نظر من بهترین راه آموزش آن از مسیر درست است که میتواند ما را به مقصد رساند.

                        نظر


                        • نوشته اصلی توسط moslemb نمایش پست ها
                          خیلی وقته کسی توی فروم ندیدم شوخی کنه امروز میخوام باتون یه شوخی حسابی بکنم !

                          لطف کنید هرچی در مورد فارکس شنیدید و بلدید بزارید کنار !

                          پلتفرم متاتریدر بروکر پی سی ام باز کنید ! اوکی

                          شمع ساعت 5 علامت گذاری کنید ! اوکی

                          همینطور شمعهای ساعت 5 در هروز و هر ماه علامت بزنید ! اوکی

                          متوجه چیزی شدید؟

                          این استراتژی یک پسربچه ده ساله به پدرش یاد داده ! این پسر بچه میدیده این نمودارا همیشه بالای کامپیوتر هستند بشون ضول میزده ! به پدرش گفته بابا میخوای بدونی این شمعها کی بالا میرن کی پایین ؟ پدر بش گفته پسرجون تو چی داری میگی من حالا چندین ساله دارم دنبالش میگردم هزینه کردم کلاس رفتم پیش بهترین اساتید رفتم ولی نفهمیدم تو الان میخای بمن یاد میدی ؟ بگو ببینم کی بالا و پایین میان ؟

                          پسر بچه با کم تامل گفت خیلی راحته بابا جونم :

                          این شمعه میبینی ؟ پدر کدوم شمع ؟ همین شمع (ساعت 5 به پلاتفرم پی سی ام)
                          پدر :خوب که چی؟

                          پسربچه هر موقعه سبز بود "صعودی" شمعها بعدش بالا میرن و هر وقت قرمز "نزولی" بود شمعها بعدش پایین میان !

                          پدره دقت کرد و دید در بیشتر مواقع شاید 70 تا 80 درصد اینگونه هست ! و این استراتژی بچگانه میتونه روی 20 تا 30 پیپ بهش بده و میتونه هم معاملش دوقسمت کنه یکی با 30 یا 20 پیپ ببند و دومی باز بزاره !

                          پدره با این روش ماهی 100 تا 130 درصد داره سود میکنه !

                          بچه ها شوخی بود لطفا جدی نگیرید !
                          دوستان واقعا شرمنده همه شما

                          ساعتی که نوشتم اشتباهه باید ساعت 3 مینوشتم نوشته بودم 5 واقعا معذرت میخوام !

                          اینم یک اندیکاتور که ساعت مورد نظر مشخص میکنه فقط در تنظیمات ساعت 3 را وارد کنید ! دانلود

                          این استراتژ ی اگر در جهت روند باار باشد فوق العاده هست !

                          لطف کنید در حساب دمو تست کنید

                          با عرض معذرت دوباره
                          در ف ا رک س هر چه کمتر بدانید موفقتر هستید !

                          اساس کار در ف ا ر کس مدیریت سرمایه با یک توجیه تکنیکال هست !

                          همیشه بیاد داشته باشید انچیزی که در ف.ارکس تمام میشود "فرصتهای معاملاتی" نیست بلکه سرمایه شماست !

                          همه نوشتهایم جنبه اموزشی داردو نویسنده هیچ مسئولیتی در قبال خرید و فروش خوانندگان ندارد !




                          نظر


                          • دوستان کسی از مسعود عزیز خبر داره ؟ چند وقتی هست نیستش ؟ امیدوارم هرجا باشه موفق و سلامت باشد !
                            در ف ا رک س هر چه کمتر بدانید موفقتر هستید !

                            اساس کار در ف ا ر کس مدیریت سرمایه با یک توجیه تکنیکال هست !

                            همیشه بیاد داشته باشید انچیزی که در ف.ارکس تمام میشود "فرصتهای معاملاتی" نیست بلکه سرمایه شماست !

                            همه نوشتهایم جنبه اموزشی داردو نویسنده هیچ مسئولیتی در قبال خرید و فروش خوانندگان ندارد !




                            نظر


                            • حال روزه این ایام آلمان!

                              نظر


                              • هفته ای رویایی بود

                                نه به خاطر سودهایش

                                به خاطر درسهایش و به خاطر تحولی عجیب که در دیدگاهم به بازار رخ داد ...

                                بهترین هفته دوران کاریم بود

                                نشانه گر موس به نقش عصای موسی در آمد و بر هر جا زدم تبدیل به سود شد

                                آخر هفته خوبی داشته باشید


                                !Objects in the mirror are further than they appear


                                من يک معامله گر موفق هستم ، زيرا:

                                1) لبه هاي خود را کاملا بي طرفانه انتخاب ميکنم.
                                2)قبل از ورود به هر معامله ريسک خود را تعيين ميکنم.
                                3)يا کاملا اين ريسک را ميپذيرم يا وارد معامله نميشوم.
                                4)بدون هيچ درنگ يا محافظه کاري بر طبق لبه هاي خود عمل مي کنم.
                                5)همانقدر از بازار سود ميگيرم که موقعيتش را براي من فراهم کرده .
                                6)به طور مرتب بر خودم نظارت دارم تا خطا نکنم.
                                7)کاملا به لزوم رعايت اين اصول براي موفقيت مستمر دربازار باور دارم،در نتيجه هيچ گاه از آنها تخطي نميکنم. (مارک داگلاس)


                                نظر

                                پردازش ...
                                X