داستان همان فیل در تاریکیست که مردم هجوم آورده بودند تا ببینن فیل چی هست منتها چون توی یه اتاق تاریک و ظلمات بود و باچشم نمیشد دیدش
هر کسی با توجه به دسترسی و محدوده ای که داشت با دست زدن بهش،فیل را توصیف می کرد.
یکی پاها را میگرفت، میگفت شبیه یه ستونه ، یکی گوشش را میگرفت میگفت شبیه بادبزنه ، یکی دیگه دستش نمیرسید و اون را خیال می دونست و ...
تعصب بر روی تعریفاشون اونا را گمراه تر هم میکرده تا واقعیت ..
حالا بی مرتبط با این بحث نیست ، از این بشر دوپا هر کاری بر میاد ولی اینکه بتونه خودشو تحمل کنه و یه جا آروم و منطقی بشینه نه!
هر کسی با توجه به دسترسی و محدوده ای که داشت با دست زدن بهش،فیل را توصیف می کرد.
یکی پاها را میگرفت، میگفت شبیه یه ستونه ، یکی گوشش را میگرفت میگفت شبیه بادبزنه ، یکی دیگه دستش نمیرسید و اون را خیال می دونست و ...
تعصب بر روی تعریفاشون اونا را گمراه تر هم میکرده تا واقعیت ..
حالا بی مرتبط با این بحث نیست ، از این بشر دوپا هر کاری بر میاد ولی اینکه بتونه خودشو تحمل کنه و یه جا آروم و منطقی بشینه نه!
نظر