اطلاعیه

بستن

راهنمای فروم - حتما بخوانید

با سلام

قابل توجه کاربران محترم تالار گفتگو

قبل از ارسال پست یا ایجاد موضوع جدید، تاپیک قوانین و راهنمای فروم را مطالعه نمائید.

کاربران و مخصوصا تازه واردین لطفا دقت باشید که هرگونه پیشنهاد مدیریت سرمایه یا فروش تحلیل و یا برگزاری کلاس و ... که خارج از محیط عمومی فروم باشد را به هیچ عنوان بدون تحقیق و کسب اطلاعات کامل و کافی دنبال نکنید در غیر این صورت مسئولیت و عواقب آن بر عهده خود شخص می باشد.

همچنین لازم به ذکر است مسئولیت ارتباطات خارج از پست های عمومی فروم اعم از پیام خصوصی یا چت یا دیداری یا شنیداری با سایر اعضای فروم کاملا با خود اعضا هست و وارد کردن آن به صورت عمومی در فروم ممنوع است. برای امنیت بیشتر جهت گرفتن پاسخ سوالات خود از انجمنها استفاده نمایید.

دوستان توجه داشته باشند که تمامی بخش های اختصاصی و عمومی فروم کاملا رایگان بوده و به هیچ عنوان نیاز به پرداخت وجه به هیچ کس برای باز شدن دسترسی نیست.

منتها به این دلیل که در این بخش ها معمولا کار تیم ورک و گروهی انجام میشود، مناسب ورود افراد با شرایط خاصی است که مدیر آن بخش تعیین میکند و برای همه افراد کارایی ندارد چون مستلزم بر عهده گرفتن مسئولیت یا دانش کافی در آن حوزه می باشد.

لذا ضمن پوزش از کاربرانی که تقاضای دسترسی آن ها به بخش های اختصاصی توسط مدیران بخش رد میشود، توصیه میکنیم که پس از فراگیری موضوعات عمومی و تخصصی فراوانی که در روی فروم قرار دارد چنانچه برنامه ویژه ای برای کار در بخش های اختصاصی و کار گروهی دارند آن را مکتوب برای مدیران هر بخش بنویسند و سپس اقدام به درخواست دسترسی بکنند.


با احترام
مشاهده بیشتر
مشاهده کمتر

فرای از تحلیل و روش های معامله گری

بستن
X
 
  • فیلتر کردن
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
پست های جدید

  • #31
    درود بر شما.

    این مبحث و مباحث اینچنین بی نظیرن بدین شرط که کلاسه بشن و پراکندگی نداشته باشند.

    تشکر بسیار از مدیریت محترم.

    شادی سراسر وجودتان.

    نظر


    • #32
      بازار استقراض




      در بسیاری از کشور ها بازار سرمایه شامل: بازار سهام، بازار بدهی(استقراض) و مشتقات می شود.
      در بازار استقراض اوراق منتشر شده توسط دولت و شرکت ها مبادله میشود. هدف بازار اسقراض فراهم آوردن مکانیز تامین مالی، برای تامین مالی دولت و بخش خصوصی می باشد.
      به طور معمول در کشورهای پیشرفته حجم معاملات بازار استقراضی از بازار سهام بالاتر میباشد. اهمیت بازار استقراضی به عنوان یکی از منابع تامین مالی در سالهای بحران اقتصادی بر کسی پوشیده نیست دلیل این امر کمتر وابسته شدن به نظام بانکی بوده است. در غیبت یک بازار اوراق استقراضی فعال شرکت ها برای تامین مالی خود به نظام بانکی وابسته خواهند بود در حالی که نقش اصلی بانک تامین سرمایه در گردش شرکت های کوچک و متوسط است.
      عموما شرکت های بزرگ برای تامین منابع جدید از بازار استقراض استفاده میکنند.
      دنبال کردن بازار استقراض برای یک فعال بازار سهام میتواند حاوی نکات با ارزشی از منابع مالی شرکت ها باشد.
      ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
      ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ
      "ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ"

      . No matter how many patterns, lines, fibs, etc. I draw on the chart, the market will do what it will do
      If you are not sure, then you do not have a trading plan for yourself in place. I suggest you make one before you continue to do any
      trading
      .You cannot control the outcome of a trade. You can only control the setup and the risk you accept


      نظر


      • #33
        سقوط یورو : جنگ ارزی یا همکاری ارزی ؟


        .

        بر خلاف نظر بسیاری در ایران-چه عموم مردم، چه سیاستمداران و چه برخی اقتصادخوانده ها- که ارز کشور (ریال ایران) باید قوی و پرارزش باشد، در واقعیت دنیا این است که بسیاری از کشورها در حال تلاش برای کاهش ارزش ارزهای خود هستند.
        این کشورها نه کشورهای عقب افتاده اقتصادی و دچار سوءمدیریت، بلکه در عوض کشورهایی هستند که سرآمدان اقتصاد دنیا به حساب می آیند. این تلاش برای کاهش نرخ ارزها آنقدر رقابتی شده که حالت جنگ به خود گرفته است: جنگ ارزی.

        جنگ ارزی به تلاش رقابت گونه کشورها برای کاهش نرخ ارزهای خود در برابر ارزهای دیگر گفته می شود. دلیل تمایل برای کاهش ارز این است که کاهش مدیریت شده ارزش ارز، سبب بهبود تراز تجاری کشورها می شود. یعنی تمایل به واردات را کاهش و در عوض تمایل به صادرات را افزایش می دهد. این کار شبیه دزدیدن رشد اقتصادی از شرکای تجاری است. بنابراین می توان انتظار داشت که شرکای اقتصادی کشورها نیز بیکار ننشینند و اقدام به کاهش متقابل نرخ ارزهای خود کرده تا بتوانند اقتصاد خود را حفظ کنند. واضح است که این کاهش متقابل اگر در دور باطلی بیفتد، تا چه حد می تواند قدرت خرید مردم کشورها را کاهش دهد و اگر آن ارز، مثلا دلار آمریکا و یا یورو باشد، تا چه حد می تواند بر اقتصاد کشورهای دیگر و مردم دنیا اثرگذار باشد.
        بنابراین اتهام جنگ ارزی، اتهامی است که بسیاری از سیاستمداران و سیاست گذاران اقتصادی کشورها، سعی می کنند که خود را از آن مبرا کنند.

        اولین متهم دستکاری نرخ ارز برای کاهش ارزش پول در چندین سال اخیر، کشور چین بود که همیشه از طرف آمریکا متهم می شد که نرخ یوآن را به طور مصنوعی پایین نگه داشته است تا صادرات چین را افزایش دهد و افزایش صادرات چین به هزینه واردات عظیم آمریکا از این کشور بود. اما با بروز بحران مالی در آمریکا در سال 2008، آمریکا راهی نداشت جز در پیش گرفتن سیاست های پولی به شدت انبساطی از جمله برنامه تسهیل کمی (QE) که نتیجه آن بی ارزش شدن دلار بود.
        به دنبال آمریکا، انگلیس نیز برنامه مشابهی را در پیش گرفت و توانست ارزش پوند خود را در برابر ارزهای دیگر به شدت کاهش دهد. پس از چند سال، ژاپن مهمترین کشور توسعه یافته ای بود که به این جرگه پیوست و توانست ارزش ین خود را در برابر ارزهای دیگر به شدت کاهش دهد. البته که این اقدامات بی دلیل هم نبوده است. ژاپن به واقع دچار رکود اقتصادی بوده و ین این کشور نیز در سال های گذشته به شدت تقویت شده بود. به همین دلیل راهی جز کاهش ارزش ین برای اقتصاد این کشور باقی نمانده بود.

        اما سوال این است که کاهش ارزش یک ارز تا کی و کجا باید ادامه یابد؟

        مثلا کشور انگلیس در میان اقتصادهای توسعه یافته، یکی از بهترین شرایط را در خروج از رکود اقتصادی ناشی از اتفاقات سال 2008 و بحران مالی جهانی داشت. اما تا کنون حتی قدمی از سیاست های چاپ پول خود عقب نشینی نکرده است و به نظر می رسد که مخدر چاپ پول آنقدر به مذاق سیاست مداران انگلیسی خوش آمده است که حاضر نیستند آن را کنار بگذارند.
        نمونه بعدی آمریکاست که پایان سیاست های انبساطی این کشور در هاله ای از ابهام به سر می برد. اگرچه همگان می دانند که بدلیل بهبود اقتصاد آمریکا، پایان دوران نرخ بهره پایین این کشور ناگزیر است اما ابهام در زبان فدرال رزرو و زمان رخداد افزایش نرخ بهره آمریکا سبب شده است که افسار افزایش بیشتر ارزش دلار کشیده شود.

        در مورد ژاپن هم علیرغم همه اقدامات بانک مرکزی این کشور برای تحریم اقتصاد و ایجاد تورم، معلوم نیست که اگر این اقدامات جواب ندهند و اقتصاد به بن بست رسیده این کشور را نجات نیابد، در نهایت چه اقدام دیگری باقی خواهد ماند؟ آیا تزریق پول به اقتصاد ژاپن بالاخره متوقف خواهد شد؟

        در این میان اما نمونه اروپا و برنامه تسهیل کمی این کشور جالب است. بعد از بحران مالی سال 2008، در ابتدا وضعیت اقتصاد آمریکا بسیار بدتر از اروپا به نظر می رسید. اما بحران اقتصادی آمریکا شبیه زلزله ای بود که سونامی آن با تاخیر فرا می رسید.
        زلزله در آمریکا در سال 2008، تبدیل به سونامی در اروپا در اواخر سال 2010 شد. بحران ورشکستگی بانک ها و شرکت ها در اروپا تبدیل به بحران بدهی کشورهایی مثل یونان شد که هنوز هم تداوم دارد. در آن زمان راه حل اروپا، بر خلاف آمریکا، اتخاذ سیاست های ریاضتی و یا کاهش هزینه ها بود. اتخاذ این سیاست ها هم اعتراضات مردمی را در کشورهای مختلف حوزه یورو از اسپانیا و فرانسه تا یونان را در پی داشت. اگرچه نشانه ها حاکی از این بود که سیاست های ریاضتی در اروپا موفق نخواهند بود اما این سیاست ها به دلایل مختلف ادامه پیدا کردند.

        یک دلیل مهم این است که اروپا نمی توانست همزمان با آمریکا سیاست های انبساطی در پیش بگیرد، زیرا هر دو همزمان نمی توانند از رکود خارج شوند!

        همزمانی خارج شدن از رکود این دو اقتصاد بزرگ و از همه مهتر شریک بزرگ، به معنای آن است که آنها باید از دیگری رشد اقتصادی قرض بگیرند یا به عبارتی بدزدند تا بتوانند سر پا بایستد.
        مسلما وقتی هر دو دچار مشکل اقتصادی هستند، این امر امکانپذیر نیست. بازی باخت-باخت برای هر دو است.
        بهتر است یکی اجازه دهد دیگری اقتصادش بازیابی شود و سپس خود از این فرصت استفاده کرده تا بتواند رکود اقتصادی را پایان دهد.

        این اتفاق عجیبی نیست و در گذشته نیز افتاده است. در جنگ های ارزی بعد از جنگ جهانی اول و دوم، کشورها به طور دوره ای با توافق با دیگران، نرخ ارز خود را کاهش می دادند تا بتوانند از مزیت پول ارزان برای تقویت صادرات استفاده کرده و اقتصاد خود را بازیابی کنند.
        مثل قمقمه آبی که بین سربازان تشنه دست به دست می شود و هر فردی فقط مقداری از آن را می نوشد.

        حالا به نظر می رسد که سناریوی مشابهی رخ داده است. شروع برنامه تسهیل کمی در اروپا همزمان شده است با پایان این برنامه در آمریکا.
        انگار که قمقمه آب را آمریکا به اروپا داده است تا تشنگی اقتصاد این حوزه بر طرف شود.
        به همین دلیل است که شرکت های اروپایی بر خلاف سال های گذشته از کاهش ارزش یورو در برابر دلار رضایت دارند و همگان تایید می کنند که افت ارزش یورو توانسته است که صادرات آنها را افزایش دهد. آمارهای ماه گذشته حوزه یورو نیز از بهبود نسبی اقتصاد این حوزه در همین چند ماه حکایت دارد.

        سوال این است که پس چرا این سیاست تا به این اندازه تاخیر انداخته شده بوده است؟

        آیا این ناشی از توافقی ضمنی با آمریکا بوده است که ابتدا اقتصاد آمریکا به عنوان موتور محرک اقتصاد دنیا بازیابی شود و سپس اقتصاد اروپا سعی کند که در همان مسیر اقتصاد خود را بهبود بخشد؟




        نگارنده : حسین راهداری
        ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 06-11-2015, 11:11 PM
        در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

        نظر


        • #34
          "شرخر"های مدرن




          ( دوستان این مقاله برای چند ماه پیش هست اما چون برای خودم جالب بود با شما هم به اشتراک گذاشتم)


          در ایران وقتی کسی چک بی محل می کشد، یک عده از طلبکاران هستند که به جای افتادن در مسیر قانونی برای زنده کردن پولشان که پردردسر است و در ضمن معلوم هم نیست واقعا چقدر پول آنها را برگرداند، آن چک را با درصدی پایین تر از مبلغ اسمیش به افرادی به نام "شرخر" می فروشند. شرخر می تواند یک آدم هیکلی و چاقوکش حرفه ای به همراه هفت برادرش باشد یا یک نفر که او و هفت برادرش را استخدام می کند و سعی می کند آن چک را با قیمت بالاتری از آن چه خریده، نقد کند و سود ببرد.

          حالا اما فکر نکنید که این مدل کسب و کار فقط مختص ایران یا کشورهایی شبیه ایران است. در اقتصادهای مدرن نیز شرخرهایی مدرن وجود دارند. نمونه داغ این روزها هم دعوای بدهی های آرژانتین با یکی از همین شرخرها در نیویورک به نام NML Capital است که منجر به ورشکستگی آرژانتین برای دومین بار در طی 13 سال شد.


          داستان از این قرار است که در زمانی که آرژانتین در حدود 15 سال پیش با بحران مالی شدیدی روبرو شده بود، بدهی های آرژانتین به شدت کاهش ارزش پیدا می کنند و به همین دلیل برای شرکت NML Capital جذاب می شوند که تخصص در خرید اوراق بدهی ارزان قیمت کشورهای نزدیک به ورشکستگی دارد.
          این نوع مدل سرمایه گذاری به این شکل است که وقتی کشوری به مشکل مالی بر می خورد و در معرض ورشکستگی قرار می گیرد، اوراق قرضه این کشور به شدت افت ارزش پیدا می کنند از آن جهت که احتمال دارد در اثر ورشکستگی کشور صادرکننده، آن اوراق بدهی به کل سوخت شده و طلبکاران نتوانند پولشان را پس بگیرند.
          در این میان عده ای سعی در مذاکره با دولت بدهکار برای راحت شدن از دست بدهی های آن کشور با درصدی بخشش بدهی دارند و در عوض عده دیگری از شرکت ها نیز سعی می کنند که با مبالغ جذاب تری، آن اوراق قرضه را از طلبکاران دیگر خریداری کنند تا به امید روزی که شرایط اقتصادی آن کشور بهبود یابد و اوراق قرضه اش گرانتر شود و یا با مذاکره بهتر و سرسختانه تر، پول بیشتری از آن دولت بدهکار بگیرند.

          به همین دلیل است که من آنها را با شرخرها مقایسه می کنم. البته اسم انگلیسی آنها نیز چنان بهتر از نامگذاری من نیست.

          اسم این نوع صندوق ها Vulture Fund یا "صندوق سرمایه گذاری کرکس" است از آن جهت که آنها مثل کرکس می نشینند تا اوراق قرضه کشورهای در حال موت را شکار کنند.
          حالا دلیل عکس زیر را متوجه می شوید که چرا به جای عقاب که نماد آمریکاست، یک کرکس میان پرچم آمریکا قرار داده شده است.






          البته این نوع شرخرها، آدم های هیکلی و چاقوکش های حرفه ای نیستند و در عوض در دفاتری شیک در شهرهایی همچون نیویورک و لندن اقامت دارند و روسایشان احتمالا از دوستان نزدیک اهالی سیاست و حکومت هستند (مثلا موسس شرکت مادر NML Capital یعنی پاول سینگر، سفیر دوستی جورج بوش در جشن 60 سالگی تاسیس اسراییل بوده است و مواردی از این دست).

          اما با این حال کارکرد و رفتار این افراد با شرخرها در نهایت فرقی ندارد. فکر کنید که وزیر اقتصادی کشوری همچون آرژانتین سرافکنده به نیویورک برود که با طلبکارانش مذاکره کند که اصلا در مقام و سطح او نیستند و تنها قدرت آنها در طلبکار بودن آنهاست و در ضمن در مذاکرات برای کاهش بدهی، حتی رابطه آرژانتین و دیگر کشورها از جمله ایران بدلیل اتهام ایران در انفجار مرکز یهودی های آرژانتین نیز مطرح شود.
          یعنی گروکشی یک شرکت طلبکار از یک کشور بدهکاری همچون آرژانتین در مسایل سیاسی کاملا غیرمرتبط با بدهی.


          البته خرید دارایی های تحت استرس مالی بخصوص شرکت های در شرف ورشکستگی که اصطلاحا Distressed Company نامیده می شوند، بسیار مرسوم است ولی این شرخری نیست از آن جهت که کسی که شرکت در شرف ورشکستگی را می خرد، طلبکار بدهی دیگری نیست و معمولا با هنر خود در سازماندهی مجدد آن شرکت، تغییر مدیریت، تزریق نقدینگی و یا استفاده از ابزارهای مالی برای بازگرداندن آن شرکت به ریل و سوددهی، سعی در کسب سود دارد. دقیقا این مدل کسب و کار مانند کسی است که ماشینی دست دوم یا خانه ای کثیف و مخروبه را می خرد و دستی به سر و گوشش می کشد و آن را گرانتر می فروشد.


          اما کسی که بدهی کشورهای تحت استرس (Distressed Debt) را می خرد، تلاش خاصی برای بازسازی بدهی های (Debt Restructuring) آن کشور نمی کند و اساسا این توانایی را هم ندارد اما دقیقا مانند یک شرخر، طلبی را به قیمت پایین تر می خرد به این امید که بتواند از بدهکار اصلی، پول بیشتری بگیرد.
          البته به هر حال این افراد نیز متخصص هستند. متخصص بررسی اقتصادی و سیاسی کشورها تا مطمئن شوند که احتمال بازگشت پولشان و قدرت چانه زنی سیاسیشان زیاد است و این تخصص کم ارزش و بی زحمتی نیست.
          می توانم بگویم که این متخصصان بدهی های کشورها، از هوشمندترین و با تجربه ترین آدم های روی زمین در حوزه اقتصاد، مالی و سیاست هستند و شاید تفاوت این شرخرها با نوع شرخرهای بی کلاس وطنی همین مشخصه دانش و تخصص فنی آنهاست.


          اما با همه این تفاسیر، آرژانتین هم مظلوم این نظام بی رحم سرمایه داری نیست. آرژانتین در حقیقت پول برای بازگرداندن بدهی های خود دارد، اما از قصد سعی دارد چانه بزند تا شاید میزان بدهی های خود را کاهش دهد و در ضمن راه را برای چانه زنی با طلبکاران دیگر نیز باز کند و ذخایر ارزی خود را بیشتر برای آینده نگه دارد.
          دقیقا مثل کسی که می تواند چک خود را پاس کند اما پولش را در حساب دیگری نگه داشته شاید بتواند با تهدید به سوخت شدن کل پول طلبکاران، آنها را راضی کند تا از حق خود بگذرند.
          افتادن در مسیر مصادره اموال یک کشور هم از طریق دادگاه کار ساده ای نیست که بتوان گفت بی دردسر و بی هزینه سیاسی بخصوص برای کشوری چون آمریکا باشد.
          آرژانتین هم این را می داند و به همین دلیل فکر می کرد که در مذاکرات برای کاهش بدهی هایش دست بالا را دارد.

          این رفتار آرژانتین اگرچه شبیه کرکس نیست اما احتمالا شبیه روباه مکارانه است.
          به هر حال شرکت NML Capital سرسختانه حکم ورشکستگی آرژانتین را از دادگاه گرفت تا راه را برای مصادره اموال آرژانتین در آمریکا برای بازپرداخت بدهی های این کشور فراهم کند.

          .
          .

          بله! دنیای قشنگی نیست و حالا از این مورد و موارد مشابه متوجه می شوید که چرا اینقدر داد اخلاقیات در تجارت، چند سالی است که بلند شده است.



          نگارنده : حسین راهداری
          ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 06-14-2015, 09:15 AM
          در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

          نظر


          • #35
            گزارش انرژي جهان از ديد بريتيش پتروليوم

            ايالات متحده توانسته عربستان و روسيه را پشت سر بگذارد و بزرگترين توليد کننده نفت جهان شود.ايالات متحده اولين کشور است که براي سومين سال متوالي بيش از يک مليون نفت افزايش توليد داشته است.
            انژري تجديد پذير سومين عامل مصرف افزايش در جهان مي باشد. انرژي تجديد پذير 3% از انرژي اوليه را تشکيل مي دهد. نفت 32/6% انرژي جهان را تامين مي کند.


            خاورميانه با صادرات 850/1 ميليون تن روسيه با 294/8 ميليون تن غرب افريقا با 213/9 ميليون تن و کانادا با 148/6 ميليون تن بزرگترين صادر کننده هاي نفت جهان ميباشند.
            امريکا با صادرات 179/9 ميليون تن بزرگترين صادر کننده بنزين و سوخت ديزيل در جهان مي باشذ.

            اين گزارش نشان مي دهد که انرژي تجديد پذير در سال 2014 بالاترين سرعت رشد در ميان انواع انرژي جهان را دارد.


            این آمار تولید میتواند چشم انداز مفیدی به معامله گران نفت درباره پیش بینی انتظارات قیمت نفت در سال 2015 و همچنین کمکی در تحلیل قیمت ارزهایی که قیمت نفت تاثیر مهمی در gdp انها دارد.

            ابراهیمی
            ویرایش توسط ashkan09 : https://www.traderha.com/member/15230-ashkan09 در ساعت 06-17-2015, 01:08 PM
            ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
            ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ
            "ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ"

            . No matter how many patterns, lines, fibs, etc. I draw on the chart, the market will do what it will do
            If you are not sure, then you do not have a trading plan for yourself in place. I suggest you make one before you continue to do any
            trading
            .You cannot control the outcome of a trade. You can only control the setup and the risk you accept


            نظر


            • #36
              گزارشی از نحوه زندگی بنیانگذار فیس.بوک

              فقیرترین ثروتمند جهان




              در حال حاضر بیش از یک میلیارد و 400 میلیون نفر در جهان به کمک نبوغ مارک زوکربرگ، موسس فیس.بوک با هم در ارتباط هستند.

              به گزارش ایسنا، مرتبط کردن این تعداد از افراد و ارائه تبلیغات به آنها زوکربرگ و شرکت وی را به شدت ثروتمند کرده است. دانشجوی انصرافی هاروارد در حال حاضر دارایی خالص در حدود 33 میلیارد و 400 میلیون دلار دارد که وی را به شانزدهمین میلیاردر جهان در فهرست فوربس تبدیل می.کند.

              ادوارد و کارن زوکربرگ که به ترتیب یک دندانپزشک و روانپزشک بودند، چهار فرزند به نامهای رندی، دونا، آریل و البته مارک را در نیویورک بزرگ کردند. مارک که در کودکی بسیار باهوش بود در 12 سالگی با استفاده از برنامه بیسیک آتاری یک برنامه پیام.رسانی بنام زوکنت درست کرد. وی همچنین در نوجوانی کدهای بازیهای رایانه ای برای دوستان خود می.نوشت.

              وی در دوران دبیرستان در آکادمی معروف فیلیپس اکستر نیوهمپشایر یک پلتفرم اولیه پخش موسیقی ایجاد کرد که AOL و مایکروسافت به آن علاقمند شدند. زوکربرگ که هنوز یک نوجوان بود پیشنهادات شغلی متعدد در شرکت.های معتبر را رد .کرد.

              اما او فقط یک نابغه رایانه نبود. مارک عاشق ادبیات باستانی روم و یونان از جمله اودیسه بود و به کاپیتان تیم شمشیربازی دبیرستان خود تبدیل شد.

              زوکربرگ کمی پس از شروع تحصیلاتش در دانشگاه هاروارد در سال 2002، اعتبار زیادی به عنوان یک برنامه نویس متبحر برای خود دست و پا کرد.
              وی با چند تن از دوستانش پروژه فیس.بوک را راه اندازی کرد و در سال دوم دانشگاه انصراف داد و تا تمام وقت روی آن کار کند.



              فیس.بوک زمانی که زوکربرگ هنوز به 21 سالگی نرسیده بود به دارایی 12.7 میلیون دلار دست یافت.
              وی در سال 2010 از سوی نشریه تایم به عنوان "شخصیت سال" انتخاب شد.
              مدیران عامل کمی در دنیا هستند که از زندگی آنها فیلم ساخته می.شود اما در سال 2010 فیلم سینمایی شبکه اجتماعی بر اساس زندگی زوکربرگ و نحوه ایجاد فیس.بوک توسط وی ساخته شد که نامزد هشت جایزه اسکار شد. زوکربرگ بعدا قاطعانه اعلام کرد که بسیاری از جزئیات این فیلم درست نیست.



              زوکربرگ در 18 می 2012 فیس.بوک را به یک شرکت سهامی عام تبدیل کرد. 16 میلیارد دلار سهام این شرکت به فروش رسید و آن را به بزرگترین شرکت سهامی عام در کل تاریخ تا آن زمان تبدیل کرد.
              از آنجا که همسر زوکربرگ چینی است، او در حال آموختن زبان چینی است و پیشرفت وی در این زمینه آنقدر خوب است که در سال 2014 توانست در یک مصاحبه 30 دقیقه ای به زبان چینی حضور یابد.



              فروش سهام فیس.بوک آنقدر زوکربرگ را ثروتمند کرده که وی نیازی به دریافت حقوق ندارد.

              دستمزد وی به عنوان مدیرعامل فیس.بوک یک دلار در سال است.


              اما وی در سال 2014 تنها 610 هزار و 454 دلار برای پروازهای چارتر خود و مهمانانش با جت. خصوصی صرف کرد. اما وی به رغم داشتن ثروت افسانه ای همیشه از زندگی تجملی و پر زرق و برق فاصله گرفته است.
              تیلور وینکلووس، کارآفرین معروف و از دوستان زوکربرگ یک بار در گفت.وگویی درباره وی گفت: او فقیرترین ثروتمندی است که تا بحال دیده ام.

              مدیرعامل 33 میلیارد دلاری فیس.بوک تقریبا همیشه با یک سویشرت یا تی.شرت خاکستری در محافل عمومی حاضر می.شود. زوکربرگ بجای در اختیار داشتن یک فراری یا پورشه، یک فولکس جی تی آی مشکی دنده ای به ارزش 30 هزار دلار سوار می.شود. زوکربرگ ترجیح می.دهد پول خود را در حریم خصوصی اش صرف کند و علاقه ای به خودنمایی ندارد.



              وی در اکتبر 2014، یک ملک به مساحت 750 هکتار به قیمت 100 میلیون دلار در جزیره هاوایی خریداری کرد که تعطیلات خود را در آن سپری می.کند. زوکربرگ یک خانه پنج هزار متری به ارزش 45 میلیون دلار در پالو آلتو دارد و یک عمارت 10 میلیون دلاری در سانفرانسیسکو دارد که بیش از یک میلیون دلار صرف بازسازی و تغییر دکوراسیون آن از جمله افزودن یک گلخانه 60 هزار دلاری پرداخته کرده است.



              در دوران بازسازی خانه وی ظاهرا افرادی را استخدام کرد که در طول شب داخل خودروهای خود در اطراف خانه بنشینند تا برای کارگران ساختمانی جای پارک نگه دارند!



              وی علاوه برای زندگی شخصی سعی دارد با پول خود جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند. وی در سال 2013 مبلغ 992 میلیون دلار به بنیاد خیریه و در سال 2014 مبلغ 75 میلیون دلار به بیمارستان مرکزی سانفرانسیسکو کمک کرد.
              البته ولخرجی.های زاکربرگ در برابر خریدهای فیس.بوک چندان به حساب نمی.آید. این شرکت یک میلیارد دلار برای خرید اینستاگرام، 19 میلیارد دلار برای خرید واتس اپ و دو میلیارد دلار برای خرید اکولوس هزینه کرده است.



              اما حتی زاکربرگ نیز نمی.تواند همیشه هر آنچه که می.خواهد بخرد.
              او در سال 2013 تلاش کرد اسنپچت را به قیمت سه میلیارد دلار خریداری کند ولی ایوان اشپیگل مدیرعامل اسنپچت پیشنهاد وی را رد کرد.
              او علاوه بر دیدار با شخصیت های مشهور و برجسته دنیای فن آوری با روسای جمهور کشورها معاشرت دارد.



              در سنگاپور یک هنرمند بنام ژو جیا نمایشگاهی از تابلوهای نقاشی چهره زوکربرگ بنام "چهره فیس.بوک" را به وی تقدیم کرد.
              زوکربرگ در سن 31 سالگی به رغم داشتن میلیاردها دلار ثروت به شدت یک فرد متواضع و فروتن است.
              وی به طور منظم نشست های پرسش و پاسخ با افراد عادی از سراسر جهان برگزار می.کند.

              لینک خبر:

              http://isna.ir/fa/news/94032816220/%...87%D8%A7%D9%86
              ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 06-18-2015, 11:35 AM
              در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

              نظر


              • #37
                انتخابات ایالات متحده 2016:

                ۵۸امین انتخابات ریاست.جمهوری ایالات متحده آمریکا قرار است سه شنبه ‎۱۸ آبان ۱۳۹۵ برابر ۸ نوامبر ۲۰۱۶ میلادی برگزار شود. گزینندگان ریاست.جمهوری رئیس.جمهور ایالات متحده و معاون وی را انتخاب خواهند کرد.

                کاندیداهای دمکرات:
                هیلاری رودهام کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده ۲۰۰۹–۲۰۱۳؛ سناتور ایالات متحده از نیویورک ۲۰۰۱–۲۰۰۹؛ بانوی اول ایالات متحده، ۱۹۹۳–۲۰۰۱وزیر سابق امور خارجه
                هیلاری کلینتون
                سناتور سابق ایالات متحده از ایالت نیویورک
                سایر کاندیداها
                جف باس از نیوجرسی

                کاندیداهای جمهوریخواه:


                مایک هاکبی، فرماندار آرکنسا از ۱۹۹۶–۲۰۰۷
                بن کارسون مدیر سابق بخش جراحی مغز کودکان در بیمارستان جانز هاپکینز.
                تد کروز، سناتور ایالات متحده از تگزاس از ۲۰۱۳، سالیسیتور کل تگزاس از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸
                کارلی فیورینا، مدیر عامل سابق اچ پی، و نامزد سنای ایالات متحده از کالیفرنیا، 2010
                رند پال، سناتور ایالات متحده از کنتاکی از ۲۰۱۱
                مارکو روبیو، سناتور ایالات متحده از فلوریدا از ۲۰۱۱
                جرج پتکی، فرماندار نیویورک ۱۹۹۵–۲۰۰۶
                ریک سنتوروم، سناتور ایالات متحده از پنسیلوانیا ۱۹۹۵–۲۰۰۷; عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده از پنسیلوانیا ۱۹۹۱–۱۹۹۵; کاندید ریاست جمهوری در ۲۰۱۲
                لیندسی گراهام، سناتور ایالات متحده از کارولینای جنوبی از ۲۰۰۳; نماینده مجلس نمایندگان آمریکا از کارولینای جنوبی ۱۹۹۵–۲۰۰۳
                ریک پری، فرماندار ایالت تگزاس از ۲۰۰۰–۲۰۱۵، معاون فرماندار تگزاس ۱۹۹۹–۲۰۰۰؛ نامزد ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۲
                جب بوش، فرماندار فلوریدا ۱۹۹۹–۲۰۰۷
                دونالد ترامپ، تاجر بزرگ، کارافرین و شخصیت تلویزیونی از نیویورک
                بابی جیندال، فرماندار لوییزیانا از ۲۰۰۸؛ عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده از لوئیزیانا ۲۰۰۵–۲۰۰۸

                کاندیداهای مستقل و احزاب سوم:
                تری جونز، کشیش مرکز توسعه جهانی داو
                روزان بار، کمدین
                ورمن سوپریم کاندیدای دائمی از ماساچوست
                ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
                ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ
                "ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﯾﯽ"

                . No matter how many patterns, lines, fibs, etc. I draw on the chart, the market will do what it will do
                If you are not sure, then you do not have a trading plan for yourself in place. I suggest you make one before you continue to do any
                trading
                .You cannot control the outcome of a trade. You can only control the setup and the risk you accept


                نظر


                • #38
                  ما و یونان

                  سه.شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ ه..ش.





                  امروز روز سرنوشت سازی برای ما ایرانی ها بود. درباره این موضوع بعدا خواهم نوشت اما چیزی که برای من امروز جالب بود این بود که تقریبا اکثر شبکه های خبری دو موضوع مهم داشتند: مذاکرات هسته ای ایران و مذاکرات بر سر بدهی های یونان. البته هر دو کشور، تاریخ قبلی به نتیجه رسیدن مذاکرات را، یعنی 30 ژوئن را رد کرده بودند.
                  طنز تاریخ است که دو امپراطوری گذشته دنیا در پیچ و تاب سیاست و اقتصاد دنیای جدید و در برابر امپراطورهای جدید دنیا گیر کرده اند و البته دنیا هنوز توجهش معطوف به آنهاست، حتی وقتی به ظاهر شیر پیری ضعیف هستند: شکست در مذاکرات هسته ای ایران می توانست به تهدید جدی برای دنیا و جنگی بدون پایان منتهی شود و شکست در مذاکرات یونان می تواند به شکست یورو و فروپاشی این حوزه پولی منجر شود.

                  دوست دارم در این نوشته بیشتر به یونان بپردازم.

                  دو بار به یونان رفته ام. یکبار در سال 2008، دو سه ماهی قبل از سقوط بانک لمن برادرز که شروع اصلی بحران مالی دنیا از آنجا بود. همین بحران مالی در آمریکا، جرقه آغاز بحران بدهی های یونان نیز به حساب می آمد. در آن زمان دنیا هنوز به دردهای آینده اش دچار نشده بود و یونان مملکت گل و بلبل بود. دقیقا نکته عجیب برای من این بود که چرا اینقدر مردم آتن به نوعی الاف و سر خود خوشحال هستند. همیشه فکر می کردم که کشوری اروپایی باید مردمش کاری تر و پرانرژی تر باشند. این فکر من هم درست درآمد وقتی که بحران مالی شروع شد و معلوم شد که هر کس چقدر مشتش خالی است. یونان مشتش باز شد: مجموعه ای از وام گیری بیش از حد و عددسازی برای خوب جلوه دادن اوضاع. معلوم شد که آن رفاه یونان چیزی جز یک مشت رفاه قرضی بی پشتوانه نبوده که سال ها بعد نیز بهای آن را با تحقیر شدن و بیکاری و فقر همه مردم یونان پرداختند.

                  البته که این اتفاقات از فضا به یونان تحمیل نشده است. یونان مثل همه کشورهایی که زمانی برای خودشان تمدنی بوده اند از جمله ایران و مصر، مشکلات عجیب و پیچیده ای دارد. در یونان هم هر کس بگوید پول مفت به مردم می دهم، رای می آورد. مردم سوال نمی کنند که این پول مفت قرار است از کجا و به چه قیمتی بیاید. مردم فکر می کنند که عده ای در حال چپاول ثروت یونان هستند و بنابراین هر کس هر چه که بتواند مفت از دولت بگیرد، حقش را گرفته است و اگر آن را نگیرد از کفش می رود. اما در برابر این قشر وسیع عامی، یونان یک عده نخبه و به قولی چیز فهم دارد. دقیقا یونان مثل ایران هنوز رگه هایی از طلا درونش هست. این قشر چیز فهم اگر در داخل یونان است از دست عوام در حال زجر کشیدن است. به همین دلیل این قشر معمولا در خارج از یونان زندگی می کنند. یک عده تحصیل کرده که در خارج از یونان پله های ترقی را بالا رفته اند. دوست دارند برای یونان کاری کنند اما در برابر حماقت دسته جمعی مردم یونان، آنها عددی به حساب نمی آیند. صدایشان به جایی نمی رسد.

                  با این وجود یونان برای ما ایرانی ها کشور خاصی است.

                  یونان را تنها کشور اروپایی دیدم که در آن می توانی به ایرانی بودن خودت ببالی و از اینکه رییس جمهور کشورت احمدی نژاد است خوشحال باشی! هم در سال 2008 و هم در سال 2014 افرادی به من گفتند که از رییس جمهورتان خوشمان می آید، چون ضد آمریکاست! اگر چه در سال 2014 به آن طرف یادآوری کردم که آن بنده خدایی که دو آتشه بود، رفته و ما هم خوشحالیم که رفته! در حقیقت، یونانی ها نیز به شدت احساسات ضد غرب پیشرفته (غرب در معنای عام اشتباه است. در معنای غرب حتی خود یونان نیز می گنجد) بخصوص آمریکا را دارند. آنها نیز به طور مداوم تحت سیطره دیگران و زخم خورده نیرنگ ها و فریب های آنها در طول چند صد سال اخیر هستند. بسیاری از آثار باستانی آنها به تاراج انگلیس و فرانسه رفته و آدرس آنها در موزه های لندن و یا لوور فرانسه است. البته خود یونانی ها آثار باستانیشان را بهتر از ما نگهداری می کنند چون همین ها تنها محل درآمد آنها از طریق توریست است.

                  به نظرم این همه شباهت در این دو امپراطوری گذشته جهان و مشکلات آنها بی دلیل نیست.
                  هم ما ایرانی ها و هم یونانی ها به عنوان دو تمدنی تاریخی، هنوز با واقعیت های دنیای جدید کنار نیامده ایم و هنوز زبان آدم هایی که از ما زور بیشتری را دارند را نفهمیده ایم.
                  در سر ما هنوز خاطره روزهای پرغرور دوران امپراطوریمان است.
                  طرف های مقابل ما هم البته زبان پرمدعای ما را در عین ضعف های بسیارمان نمی فهمند.
                  اما سوال مهمی است: آیا واقعا ایران و یونان ضعیف هستند؟
                  نمی شود نه ما و نه یونان را ضعیف نامید. هر دوی ما جانانه دنیا را به چالش کشیده ایم. مگر چند کشور هستند که می توانند این چنین یک نفره در برابر چندین قدرت بزرگ به مذاکره بنشینند و دست طرف مقابل هم اینچنین بسته باشد؟
                  .
                  .
                  .
                  .
                  .

                  جزیره های یونان مثل خوابند!



                  نگارنده : حسین راهداری


                  ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 07-16-2015, 10:08 PM
                  در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                  نظر


                  • #39
                    چرا افراد کم سواد، میلیاردر می شوند؟

                    تاريخ انتشار: 1 مرداد 1394 ساعت 20:37

                    یکی از دلایلی که خیلی از جوانان به سمت ثروت آفرینی حرکت نمی کنند، اتفاقا همین تصور اشتباه است که فکر می کنند باید در آن زمینه متخصص باشند تا بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند، در صورتی که اصلا چنین نیست.
                    صدای اقتصاد نوشت:کسب درجات عالی تحصیلات و مطالعه چند صد کتاب در زمینه خاصی، یعنی متخصص شدن در همان زمینه، می تواند خیلی هیجان انگیز باشد... اما هرگز شما را میلیاردر نخواهد کرد!

                    البته، اگر هدف شما کسب ثروت و میلیارد شدن نیست؛ مهم هم نیست. می توانید در هر زمینه ای که علاقه دارید، متخصص شوید و لذت ببرید. اما اگر تصور می کنید برای میلیاردر شدن در کاری، باید در همان زمینه متخصص باشید، متاسفانه سخت در اشتباه هستید.

                    یکی از دلایلی که خیلی از جوانان به سمت ثروت آفرینی حرکت نمی کنند، اتفاقا همین تصور اشتباه است که فکر می کنند باید در آن زمینه متخصص باشند تا بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند، در صورتی که اصلا چنین نیست.

                    برای مثال؛ قبل از شروع، بد نیست به چند میلیارد بزرگ که همه تقریبا آنها را می شناسیم اشاره کنیم:
                    استیو جابز - نه متخصص برنامه نویسی بود، نه متخصص طراحی بود و نه متخصص فنآوری های نوین بود.
                    بیل گیتس - همانند استیو جابز، تخصص خاصی در برنامه نویسی، طراحی و فناوری های نوین ندارد!
                    احد عظیم زاده - شاید فرش بافی بلد باشد، اما نه متخصص فرش بافی است، نه متخصص نساجی!
                    بابک بختیاری - خالق برند آیس پک، نه متخصص تغذیه است، نه متخصص بستنی سازی !
                    و ...
                    خب...

                    حال به نظر شما از لیست میلیاردهای جهان، چند نفرشان متخصص هستند؟

                    کمتر از 2% !!!


                    پس به نظر شما، دلیل میلیاردر شدن این افراد چیست؟ چرا با وجود اینکه متخصصین، بیشتر از میلیاردهای اکنون می دانند، اما هرگز حتی درآمدشان به یک هزارم درآمد آنها نیز نمی رسد؟ چه چیزی این افراد را میلیارد می کند؟

                    شما در این مقال، دقیقا دلیل میلیاردر شدن افراد غیر متخصص را می خوانید و یاد می گیرید:

                    چرا برای ثروتمند شدن نباید اصلا متخصص باشید؟
                    چرا افراد متخصص نمی توانند میلیاردر شوند؟
                    چرا به هر میزان ثروت افراد بیشتر است، تحصیلات آکادمیک آنها کمتر است؟
                    چطور بدون تخصص میلیاردر شوید؟
                    اگر متخصص هستید چطور میلیاردر شوید؟
                    و...
                    این مقاله دید شما را نسبت به ارتباط تخصص و میلیارد شدن در شرایط اقتصادی ایران و جهان را دگرگون خواهد کرد!

                    اما؛ افراد متخصص برای همیشه کارمند باقی می مانند؟

                    متخصص شدن می.تواند فواید بسیار زیادی داشته باشد، اما احتمال اینکه این تخصص، بخواهد بر قابلیت تفکر خلاق تان اثربگذار بسیار زیاد است! تحقیقات انجام شده ثابت کرده؛ تخصص شما می تواند باعث مرگ قوه خلاقیت شما شود...!!

                    نوآوری - در معنا، یعنی خلق چیزی جدید- همواره در خود فاکتوری نو بودن دارد. به هر میزان درباره چیزی بیشتر بدانید، به همان اندازه کمتر می توانید در همان زمینه به دستآوردهای بزرگی دست یابید. از طرف دیگر، تخصصی که شما را در راه ثروتمند شدن می خواهد همراهی کند، می تواند خلاقیت و اشتیاق تان را برای به دست آوردن ایده های جدید منهدم کند.

                    تحقیقاتی که توسط پرفسور کِوین بودرا (Kevin Boudreau) انجام شده، نشان می دهد افراد متخصص نه تنها بدنبال ایده های جدید نمی روند، بلکه به شدت نسبت به ایده های جدید حساس هستند و آنها را به باد انتقاد می گیرند.

                    به هر میزان عمیق تر وارد مبحثی می شوید، به همان میزان سخت تر می توانید تغییر آن را بپذیرید و معمولا نسبت به هر تغییری بدبین هستید. دقیقا در همین شرایط است که کارآفرینان، کمتر متخصص گوی رقابت را از متخصصان می ربایند و با آن، ثروت خود را بنا می کنند.

                    این مورد، در روابط نیز صدق می کند. شما به هر میزان، در هر رابطه ای عمیق تر شوید، به همان میزان کمتر می توانید تغییرات را در رابطه تان ایجاد کنید و یا اگر در ورزشی به صورت تخصصی فعالیت می کنید، به سختی می توانید وارد ورزش دیگر شوید و از نو شروع کنید.

                    دلیل اینکه کارآفرینان کمتر متخصص هستند نیز دقیقا همین است. کارآفرینان بزرگ دنیا به علت کم بودن سواد تخصصی شان و به دلیل آنکه هرگز در موضوع مورد نظر زیاد عمیق نشده اند، به راحتی میتوانند خلاقانه درباره ان موضوع فکر کنند و بخواهند نوآوری های انجام دهند. افراد متخصص به علت تخصصی که دارند، بیش از حد لازم درباره تصمیم به خلاقیتشان فکر می کنند و همین امر باعث می شود بخواهند به صورت منطقی خلاقیتی ایجاد کنند که هرگز امکان پذیر نیست.

                    اما اگر در هر زمینه ای به هر دلیلی عمیق شده اید و تغییر و نوآوری در آن زمینه برایتان سخت است؛ می توانید از 4 راهکار زیر، برای گریز از این دام استفاده کنید:

                    ایده ها را خرد کنید!
                    ایده هایی که به ذهن تان میرسد را خرد کنید، به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و به ساده ترین صورت ممکن درآورید. زمانی که این کار را انجام دهید، بهتر می توانید ایده های جدید را قبول کنید زیرا کارکرد اجزای مختلف انرا درک میکنید.
                    یک دستیار شیطان طراحی کنید!
                    یک نفر را داشته باشید، تا هر ایده را که می خواهید بپذیرید نقد کند و شما دفاع کنید (و برعکس) تا قوه خلاقیت شما فعال شود و بخواهید درباره تمام جنبه های ایده فکر کنید.
                    لیستی از افراد مختلف برای صحبت داشته باشید!
                    افراد مختلف، با طرز فکرهای مختلفی در زندگی داشته باشید، برای مثال، وکیل، پزشک، کودک، دانشجو و ... و ایده ای که به ذهن تان می رسد را با تمام آنها در میان بگذارید و قضیه را از انواع مختلف طرزفکرها بشنوید.
                    تازه کارانی پیدا کنید!
                    شاید مضحک به نظر برسد، اما اگر میخواهید واقعا خلاقانه فکر کنید، میتوانید از تازه کاران حوزه تان پرس و جو کنید؛ این افراد هنوز متخصص نشده اند و قوه خلاقیت شان فوق العاده فعال است. بعضی اوقات افکار غیرمتخصصانه آنها میتوانند کلید حل مسئله شما باشند.

                    http://etedaal.ir/fa/news/115202
                    ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 07-26-2015, 03:39 PM
                    در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                    نظر


                    • #40





                      کار برای زندگی:


                      1- آدم های ثروتمند معتقدند: من زندگی خویش را می سازم. آدم های فقیر معتقدند: زندگی من تصادفی پیش می رود.

                      2- آدم های ثروتمند بر روی فرصت ها تمرکز می کنند. آدم های فقیر بر روی موانع تمرکز می کنند.

                      3- آدم های ثروتمند، افراد موفق و ثروتمند را ستایش می کنند. آدم های فقیر از آدم های ثروتمند بیزار و متنفرند.

                      4- آدم های ثروتمند با آدم های مثبت و موفق معاشرت می کنند. آدم های فقیر با آدم های منفی و شکست خورده معاشرت می کنند.

                      5- آدم های ثروتمند ترجیح می دهند تا بر اساس دستاوردها به آنها پول پرداخت شود. آدم های فقیر ترجیح می دهند تا بر اساس زمان به آنها پول پرداخت شود.

                      6- ثروتمندان پول و سلامتی را با هم می خواهند. فقیران می پرسند که پول یا سلامتی؟

                      7- آدم های ثروتمند برخلاف ترسی که دارند دست به عمل می زنند. آدم های فقیر به ترس اجازه می دهند که متوقفشان کند.

                      8- آدم های ثروتمند همیشه در حال رشد کردن و یاد گرفتن هستند. آدم های فقیر فکر می کنند که همه موارد را می دانند.
                      در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                      نظر


                      • #41
                        ذخایر طلای چین


                        یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ه..ش.
                        مقاله هفته پیش من در رابطه با ذخایر طلای چین در روزنامه دنیای اقتصاد (لینک)


                        .
                        .
                        چین کشور خاصی در زمینه آمار است. اکثر آمارهای اقتصادی چین اعم از رشد اقتصادی و صادرات همیشه به دیده تردید نگریسته شده اند و حاکمان چین متهم به دستکاری آمارهای اقتصادی برای سفیدنمایی اوضاع اقتصاد خود بوده اند. اما جذابیت های اقتصادی بیشمار چین، همیشه سبب به فراموشی سپرده شدن این نقطه ضعف چین بوده است. میزان ذخایر طلای چین نیز یکی از آن آمارهایی است که چینی ها همیشه در مورد آن عدم شفافیت نشان داده اند. اما اینبار نه برای سفید نمایی، بلکه برای حفظ ارزش دارایی های خود.

                        در اقدامی مسبوق به سابقه، روز شنبه دولت چین اعلام کرده است که در عرض شش سال گذشته ذخایر رسمی طلای این کشور از 1054 متریک تن در سال 2009 به 1658 متریک تن رسیده است که رشد حدود 60 درصدی را در طی 6 سال نشان می دهد. چین یکبار دیگر نیز در گذشته این کار را انجام داده است. در سال 2009 نیز این کشور به ناگهان اعلام کرد که میزان ذخایر طلایش به 1054 متریک تن رسیده است.
                        از آن پس علیرغم ثابت بودن عدد اعلامی ذخایر طلای چین، همگان انتظار داشتند که چین مانند گذشته به طور مخفیانه در حال خرید طلاست. حتی الآن که چین رسما اعتراف به خرید مخفیانه و افزایش حدود 60 درصدی ذخایر طلایش کرده است، برخی به این عدد مشکوک هستند و تصور می کنند که رقم ذخایر طلای چین باید بسیار بالاتر از این عدد باشد.

                        این تردید هم بی دلیل نیست. در حقیقت چین بیش از سه تریلیون دلار ذخایر ارزی دارد که همیشه به دنبال راهی بوده است که به آن تنوع ببخشد بخصوص از زمانی که ارزش دلار آمریکا بعد از بحران مالی سال 2008 وارد سراشیبی سقوط شد.

                        تخمین زده می شود که حدود یک تریلیون دلار از ذخایر چین به صورت دارایی های دلاری اعم از اوراق قرضه دولت آمریکا باشد.

                        اما این ذخایر دلاری چین به راحتی قابل تبدیل به انواع دیگر دارایی ها نیستند. یک مشکل عمده تبدیل آنها، عظیم بودن حجم این دارایی های دلاری است. تقریبا هیچ بازار دیگری مانند بازار اوراق قرضه آمریکا، توانایی جذب این میزان سرمایه را ندارد.
                        مثلا کل معاملات طلا با همه سر و صدا و جذابیتش در دنیا، سالانه حدود 200 تا 300 میلیارد دلار است که تقاضای چین نیز تنها بخشی از آن را تشکیل می دهد.
                        مساله دوم این است که اگر دارایی های دلاری انباشته شده در ذخایر ارزی چین به یکباره به دارایی دیگری سراریز شود، سیل تقاضای چین سبب رشد انفجاری قیمت آن دارایی خواهد شد. اولین متضرر این اتفاق خود چین خواهد بود زیرا به جای حفظ ارزش دارایی هایش، دارایی دیگری را خریده که قیمتش را خودش بالا برده است و در فرایند تبدیل متضرر خواهد شد.

                        بنابراین عجیب نیست که سیاست مخفی کاری در چین در مورد میزان ذخایر ارزی این کشور، ترکیب آن و بخصوص میزان طلای آن، با قدرت دنبال شده است. به هر حال، آنچه که در چندین سال اخیر واضح شده است این است که چین آهسته و خزنده در حال کم کردن سهم دلار در ذخایر ارزی خود و افزودن دارایی های دیگر از جمله طلا به آن است.

                        اما یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه با وجود تلاش چین در افزودن سهم طلا در دارایی های خود، حتی 1658 متریک تن طلا، سهم قابل توجهی چندانی در مقایسه با ذخایر عظیم چین ندارد.

                        این میزان طلا با احتساب قیمت جهانی 1200 دلار در هر انس طلا، که قیمت بالادستانه ای برای طلا در این روزهاست، حدود 64 میلیارد دلار می شود که کمتر از 2 درصد از کل ذخایر ارزی چین را تشکیل می دهد.


                        البته چین همه طلای مذکور را از بازارهای جهانی خریداری نکرده است. بخشی از آن متعلق به معادن طلای داخل خود چین است که بارها گم شدن آنها در آمارهای بین المللی تولید و عرضه طلا آورده شده است. حالا همه می دانند که این طلاها به ذخایر ارزی چین افزوده می شوند. بخش دیگر البته از بازارهای جهانی خریداری می شوند.
                        روش کار بانک مرکزی چین نیز به این شکل است که یک سری شرکت های سرمایه گذاری و صندوق های بین المللی را در بهشت های مالیاتی و قوانین ثبت کرده است که البته مشخص نیستند که آنها در تملک دولت چین هستند. این صندوق های سرمایه گذاری که ماموران مخفی بانک مرکزی چین هستند، به مرور زمان طلا خریداری می کنند. سپس در مقاطع زمانی چند ساله این شرکت ها ناگهان ماسک صورت خود را برداشته و تمامی طلای خود را جزو دارایی های بانک مرکزی چین اعلام می کنند. البته حتی اگر چین قصد داشته باشد که در خرید طلا مخفی کاری کند، بازیگران بازار طلا هوشمندتر از آنی هستند که متوجه نشوند تقاضای مازادی از سمت بانک مرکزی چین به بازار آمده است. بخصوص این که قبلا نیز این کار توسط بانک مرکزی چین انجام شده است.

                        اما تبعات این کار چین بر بازار طلا چیست؟
                        اول از همه آن چه اعلام شده مربوط به خریدهای در 6 سال گذشته است و این یعنی تقاضای چین برای افزایش سهم طلا در دارایی های خود، اثرش را پیشاپیش در بازار طلا نشان داده است. این خبر خوبی برای طلا نیست. زیرا در بخش عمده ای از این مدت طلا در قیمت های پایینی به سر می برده و اگر این قیمت ها با وجود عملیات مخفی چین در بازار طلا رخ داده باشد، یعنی اوضاع تقاضا در بازار طلا بدتر از آن چیزی است که به نظر می رسد. این نگرانی نیز بی دلیل نیست.
                        درست در روز دوشنبه بعد از اعلام این خبر طلا به ناگهان 4 درصد سقوط کرد و به 1088 دلار در هر انس نیز رسید که حاکی از آن است که بازار طلا به شدت پتانسیل سقوط بیشتری قیمتی را دارد.



                        به هر حال در دنیایی که دلار در آن به شدت قوی شده است، نرخ بهره آمریکا قرار است افزایش یابد، و بازارهای سهام نیز به خوبی در حال رشد هستند، طلا دیگر محبوب نیست.

                        نگارنده : حسین راهداری
                        ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 07-29-2015, 08:44 PM
                        در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                        نظر


                        • #42
                          فاز بعدی جنگ ارزی

                          شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ ه..ش.

                          مصاحبه من با روزنامه دنیای اقتصاد که سرتیتر روزنامه بوده است. (لینک)
                          .
                          .

                          .


                          *جنگ ارزی را چگونه می توان تعریف کرد و پیدایش آن را به چه عواملی می توان نسبت داد؟
                          جنگ ارزی، کاهش رقابت گونه نرخ ارز کشورها نسبت به همدیگر است تا از این طریق بتوانند نسبت به رقبای خود مزیت تجاری به دست بیاورند. باید اشاره شود که برخلاف تصور بسیاری از افراد در ایران که فکر می کنند نرخ ارز همیشه باید قوی باشد- احیانا چون وضعیت ایران را با کشورهایی مثل کویت مقایسه می. کنند، کشوری که تولید دارد و قصد تقویت تولید از طریق صادرات را دارد، در مقاطعی نیاز دارد که برای تقویت صادرات و بهتر شدن تراز تجار.ی. اش، نرخ ارز خود را به صورت "مدیریت .شده" کاهش دهد. عبارت "کاهش مدیریت شده" بسیار مهم است تا تمایزی قائل شویم با کاهش ارز ناشی از بحران های اقتصادی و سیاسی مانند آنچه در سال های قبل در ایران در اثر تحریم ها رخ داده است.
                          اما مسلما شرکای تجاری یک کشور در این فرآیند متضرر می شوند زیرا آنها بازار وارداتی کشوری می شوند که نرخ ارز خود را کاهش داده است. پس آن کشورها نیز متقابلا وارد فاز کاهش نرخ ارز خود می شوند. این امر دوری باطل ایجاد می.کند که پایه جنگ ارزی است. در نهایت این جنگ نیز چنان که در کتاب «جنگ های ارزی» به آن اشاره شده، واقعا ممکن است سبب بروز بحران های بسیار شدیدتری بشود. حتی یک درگیری نظامی واقعی.


                          *الان ماه هاست که روند تازه ای از کاهش نرخ های بهره را در بانک های مختلف مرکزی در جهان شاهد هستیم. با این همه هنوز هستند کارشناسانی که موافق نیستند جهان در حال حاضر گرفتار جنگی ارزی است. شما چه فکر می کنید؟
                          «اقتصادهای بزرگ» در حال حاضر حتما درگیر جنگ های ارزی هستند. نمونه بارز آن همین اتفاقاتی است که در حوزه دلار آمریکا، یورو و پوند انگلیس در جریان است. پس از سال 2008، اقتصادهای پیشرفته دچار رکود شدند و برای خروج از رکود، راه حل اصلی در ایجاد تورم و تقویت صادرات تشخیص داده شد. نتیجه نهایی رسیدن به هر دو هدف کاهش نرخ ارزیشان در برابر شرکای تجاریشان بوده است.
                          مثلا پوند در زمانی که بحران مالی رخ داد، نرخ برابری .اش با دلار تقریبا 2 بود؛ ولی بریتانیا یکی از کشورهایی بود که به شدت از بحران متاثر شد به این دلیل که بانک های انگلیسی یکی از بزرگ ترین دارندگان مشتقات مالی بودند که در آمریکا منتشر شده بود. به این ترتیب بریتانیا در برنامه پولی انبساطی مشابه آمریکا، هم نرخ بهره را به صفر نزدیک کرد و هم یک برنامه تسهیل کمّی (همان چاپ پول با تفاوت در تزریق پول به اقتصاد) را اجرا کرد. از این منظر این دو کشور دچار جنگ ارزی هستند. ولی آنچه در جنگ ارزی بین بزرگان اقتصاد دنیا مهم است و در کتاب «جنگ های ارزی» نیز به آن اشاره شده، این است که این کشورها علاوه بر رقبای تجاری، متحدان سیاسی و شرکای تجاری نیز هستند. از این رو همیشه نوعی همکاری ارزی و روابط پولی پشت پرده نیز بین چنین کشورهایی در جریان بوده است. یعنی این کشورها همان طور که با همدیگر رقابت می.کنند، این رقابت را تا نابودی اقتصاد طرف مقابل خود پیش نمی برند.
                          مثال بسیار مهم بعدی در مورد جنگ یا همکاری ارزی، یورو است. بعد از بحران مالی سال 2008، بانک های مرکزی آمریکا و اروپا دو سیاست کاملا متفاوت را اتخاذ کردند.آمریکا سیاست های انبساطی پولی را دنبال کرد در حالی که اروپا سیاست های ریاضتی را در پیش گرفت. نتیجه. سیاست های اروپا اعتراضات اجتماعی بود که در کشورهای مختلف مانند یونان و حتی فرانسه رخ داد. مقام های اروپایی بدون توجه به این اعتراضات، سیاست های ریاضتی خود را ادامه دادند تا در نهایت در ابتدای سال 2015 بانک مرکزی اروپا هم یک برنامه تسهیل کمی مانند آمریکا را در پیش گرفت. گویا توافقی بین آمریکا و اروپا بوده که اول اقتصاد آمریکا بازیابی شود و بعد اقتصاد اروپا که بزرگ.ترین شریک تجاری آمریکاست، مشکل رکود خود را حل کند. منطقی هم هست چون هر دو همزمان نمی.توانستند از رکود بیرون بیایند. این یعنی جنگ ارزی و همکاری ارزی با هم در حال اتفاق است.
                          نمونه دیگر ژاپن است؛ ژاپن نیز در سال 2013 یک برنامه تسهیل کمی را شروع کرد. این اقدام توکیو آنقدر مهم بود که در اجلاس سران «گروه هشت» آن سال مطرح شد تا این گروه تصمیم.گیری کند که آیا این اقدامات ژاپن مصداق جنگ ارزی است یا نه. جالب آنکه گروه هشت اعلام کرد که این کار ژاپن را مصداق جنگ ارزی نمی داند. احتمالا برای اینکه به ژاپن کمک کنند تا به بیش از یک دهه رکود این کشور پایان دهد.


                          * به کتاب «جنگ ارزی» که توسط خود شما به فارسی برگردانده شده اشاره کردید. خواهشمندم کمی هم از مباحث مطرح شده در این کتاب بگویید.
                          کتاب جنگ ارزی توسط آقای «ریکاردز» نوشته شده است. ایشان مشاور سازمان های اطلاعاتی آمریکا بوده و مسائل ارزی را از منظر امنیتی در آن سازمان ها بررسی کرده است. از این رو او دید جدید جامعی نسبت به مسائل مختلف حاشیه ای مقوله پول دارد. در این کتاب مسایل مختلفی مطرح شده است تا نشان داده شود مقوله ارز، پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد. "پول" و ارزش آن آمیخته ای از کنش عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی داخلی و خارجی و حتی اجتماعی هر جامعه است. به همین دلیل در این کتاب علاوه بر اقتصادهای بزرگ درگیر در جنگ ارزی، به کشورها و مسایل متنوع جامعه شناختی نیز پرداخته شده است از جمله بحران گازی بین روسیه و اوکراین. یا مثلا در این کتاب به ریشه های بحران اقتصادی آمریکا در سال 2008 نیز پرداخته شده است. در همین رابطه، مساله علاقه "نخبگان به رانت خواری" از مسائل جالب مورد نظر او است. وقتی تمدنی وارد این فاز بشود که یک عده با کمترین زحمت، بیشترین سودها را ببرند و در زمان بحران هم دیگران هزینه های سیاست های اشتباه آنها را پرداخت کنند، نوعی نارضایتی اجتماعی به بار می.آید که پیامدهای مهمی خواهد داشت. این پیامدها در آمریکا ابعاد واقعا جهانی دارد و شاید در ایران این ابعاد کمتر و محدودتر باشد. همانطور که اشاره کردم خوبی کتاب جنگ های ارزی این است که در آن پول تنها به عنوان یک موجود اقتصادی صرف دیده نشده، بلکه به عنوان یک موجود اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خلاصه ای از این تحولات دیده شده است.


                          * شما اشاره می کنید که کشورهایی که درگیر جنگ ارزی هستند، از آنجا که شرکای تجاری نیز هستند درگیر جنگ مالی تمام عیار با یکدیگر نمی.شوند. در نظام موجود، اگر کشوری بخواهد بیرون از این زمین بازی کند، آیا زمین خواهد خورد؟
                          این طور نیست که آن اقتصادهای مهم وارد جنگ مالی تمام عیار با هم نشوند؛ گاهی اوقات این کشورها به شدت با یکدیگر دچار برخورد مالی هستند. نمونه.اش جریمه کردن بانک های اروپایی بر سر تحریم های ایران است. پس از جریمه حدودا 9 میلیارد دلاری یکی از بانک های فرانسوی توسط آمریکا، فرانسوا اولاند، رسما وارد قضیه شد و به اوباما اعتراض کرد. 9 میلیارد دلار جریمه واقعا رقم وحشتناکی است. دلیل ظاهری آمریکا برخورد با یک بانک خاطی بوده است اما شاید در پس آن، ضعیف کردن یک بانک اروپایی رقیب بانک های آمریکایی نیز بوده باشد. مسلما اگر رقبا در برابر نظام بانکداری آمریکا قد علم کنند، قدرت به بانک های خارجی شیفت پیدا می.کند و آمریکا این را نمی خواهد. به هر حال فعلا آمریکا دست بالا را دارد. اما حتی در این مسائل نیز برخورد مالی مدیریت شده است. فقط آن را ضعیف کرده و عقب می اندازد. کشورها معمولا ترجیح می.دهند رقیب زنده ولی دست و پاشکسته و ضعیف داشته باشند. اما منظورتان را از بازی در بیرون این زمین متوجه نمی شوم.


                          *در حقیقت اشاره به این است که در آخرین دور جنگ ارزی که چندی است شروع شده، اقتصادهایی مانند کشورهای جنوب شرق آسیا نیز خود را درگیر کرده اند. چنین کشورهایی در این جنگ چه می کنند، نقش و تاثیر آنها چیست؟
                          بله درست است. تمامی بازارهای نوظهور از جمله برزیل و کشورهای شرق آسیا نیز در حال جنگ ارزی هستند. این کشورها بعد از بحران مالی آمریکا در ابتدا در حال جنگ با کاهش ارزش دلار بودند. در عین حال در همان زمان میزبان سرمایه های فراری از اقتصادی توسعه یافته نیز بوده اند. حالا این سرمایه ها در حال برگشت هستند که فشار زیادی را به پول این کشورها وارد کرده است و این کشورها در حال تلاش برای جلوگیری از عدم سقوط ارزش ارزهای خود هستند. یعنی جلوگیری از سقوط غیرمدیریت شده.
                          اما در کل اکثر این کشورها، اقتصادهای کوچکی به نسبت اقتصاد دنیا دارند و به همین دلیل اقدامات آنها شاید تاثیر واضحی مانند اثراتی که دلار و یا یورو دارند، بر اقتصاد دنیا نداشته باشند، ولی چین به طور خاص بدلیل حجم بالای اقتصاد خود نقش مهمی دارد. چین یک پای جنگ ارزی فعلی در اقتصاد امروز دنیاست. علیرغم این قدرت عظیم اقتصادی، چین برخلاف روسیه، علنا و از روی گستاخی دست به تشدید جنگ ارزی بخصوص با آمریکا نمی.زند. احتمالا به این دلیل که تبعات اقدامات متقابل آمریکا را نمی تواند کنترل بکند. در مقابل روسیه علیرغم ضعف های ساختاری در اقتصاد خود، به طور خاص خیلی دوست دارد نقش ارز ذخیره دلار را بگیرد و مثلا در جمهوری های شوروی سابق روبل روسیه را به عنوان یک ارز ذخیره یا ارز متداول به جای دلار یا یورو رایج کند تا شاید به این طریق سیطره سیاسی خود را نیز افزایش دهد. البته با سقوط های روبل پس از بحران اوکراین این آرزویی بیش نیست. اینها همه بخش هایی از جنگ ارزی هستند که در گوشه و کنار دنیا در جریان است. بسته به ابعاد و نقش اقتصادی و سیاسی، تبعات اقدامات آنها نیز متفاوت است.
                          *با توجه به آنچه گفتید، پس هیچ کشوری در جنگ ارزی به نابودی اقتصادی و مالی نخواهد رسید ؟
                          کشورهایی که اقتصادهای عمده و توسعه یافته هستند و به نوعی رقیب و دوست یکدیگرند، این اتفاق رخ نمی دهد. ولی اگر کار به جایی برسد که مثلا ترکیه داخل این جنگ شود، هر اتفاقی ممکن است. هیچ کسی تضمینی نکرده است که اقتصاد ترکیه بتواند سالم از این جنگ ارزی و اقتصادی بیرون دربیاید. این بخصوص در مورد روسیه صادق است. آمریکا شاید حتی بدش نیاید که روسیه یکبار دیگر مانند دهه 90 ورشکسته شود تا شاید قدرت سیاسی پوتین نیز افول کند. البته اقتصادهای بزرگ می دانند که به تنهایی نمی توانند اقتصاد دنیا را جمع بکنند و بهتر است که سعی کنند که اقتصادهای نوظهور کوچک را نیز سر پا نگه دارند. حوادث بحران شرق آسیا در دهه 90 هنوز در حافظه دنیاست.


                          *بنابراین اقتصادهای نوظهور عملا ابزاری برای پیروزی در این جنگ ندارند؟
                          نه اینطور نیست. اقتصادهای نوظهور از گذشته درس گرفته اند. مثلا بحران شرق آسیا یکی از بزرگ.ترین درس ها برای این کشورها بود. در دهه 90، ورود پول های داغ (Hot Money) باعث رشد اقتصادی کشورهایی مانند تایلند، مالزی و .... شد ولی وقتی نوبت به خروج آن سرمایه ها رسید، بحران اقتصادی تمام عیاری شکل گرفت. درس مهم برای این کشورها این بود که بر ورود و خروج سرمایه تمرکز داشته باشند. در مورد جنگ ارزی، آنها بازیگر عمده نیستند، اما باید با مهارت و هنر شرایط را طوری تنظیم بکنند که بتوانند شرایط پولی ومالی خودشان را پایدار نگه دارند. تا کنون علیرغم مشکلات و تلاطم های زیاد در اقتصاد دنیا در چندین سال گذشته، برخی از این کشورها در مدیریت ارزهای خود در این مدت موفق بوده اند.


                          * فدرال رزرو به احتمال قوی به زودی نرخ بهره دلار را افزایش خواهد داد. از آن طرف، اروپا برنامه عظیم تسهیل کمی را شروع کرده و کشورهای دیگری نیز هستند که سیاست های تحریکی یا انبساطی پیش گرفته اند. برآیند این مجموعه در آینده چه خواهد بود؟
                          نتیجه. آن تا حدودی نشان داده شده است. تقویت حدود 20 درصدی شاخص دلار از آن جمله است. این رشد از آن رو است که بازار به این نتیجه رسیده که بر خلاف بسیاری از اقتصادهای دنیا، اقتصاد آمریکا وضعیت بهتری دارد و با توجه به اینکه نرخ بهره آمریکا به زودی بالا خواهد رفت، دلار به شدت تقویت شده است.
                          در مورد پیش بینی روندها در ماه های آتی، مسلما دلار رو به افزایش خواهد بود، چون نرخ بهره آمریکا دیر یا زود افزایش خواهد یافت. یورو کاهشی خواهد بود؛ یکی به این دلیل که اروپا هنوز اقتصادی است که نیاز به سیاست های انبساطی دارد و دوم اینکه روند اقبال به دلار هنوز افزایشی است. ولی این موضوع نمی تواند خیلی تداوم داشته باشد چون آمریکا بعد از مدتی منتقد یوروی ارزان خواهد شد. اساس جنگ ارزی همین است. در آن زمان احتمالا دو طرف به تفاهم رسیده و تعادل جدیدی در اقتصاد دنیا برقرار می شود.


                          *شاخص دلار وقتی رشد کند، ارزش ارزهای عمده جهانی پایین می.آید. واکنش بانک های مرکزی دیگر به این قضیه چه می تواند باشد؟
                          فعلا تا زمانی که شرایط تحت کنترل باشد، همه از رشد دلار خوشحال هستند. این دقیقا آن چیزی است که آنها برای تقویت صادرات خود به آمریکا به آن نیاز دارند.


                          *این مساله به ضرر آمریکا نیست؟
                          بر خلاف تصور رایج در ایران، نرخ ارز هدف سیاستگذار اقتصادی نباید باشد بلکه وسیله ای برای رسیدن به یک سری اهداف اقتصادی دیگر از جمله تورم و بیکاری است. ارز ضعیف یا قوی، هر زمان منافعی برای کشور دارند. مثلا وقتی که دلار ارزان است، این به آمریکا کمک می کند که صادراتش را به کشورهای دیگر افزایش بدهد. ولی وقتی دلار خیلی تقویت شود، این به آمریکا کمک می کند که با دلار قوی به سمت خرید شرکت های کشورهای دیگر بخصوص شرکت های تکنولوژی دار اروپایی برود. با افت شدید یورو، الان بسیاری از کالاها و کارخانه های اروپایی ارزان به نظر می.رسند. اما در تمامی این رفتارها، یک مکانیزم تعادلی وجود دارد.


                          *چرا؟
                          مثلا وقتی سرمایه از آمریکا خارج بشود، این اتفاق سبب افت دلار می شود.


                          *اگر شاخص دلار بالا برود، قیمت طلا پایین می.آید. قیمت نفت نیز همچنان ضعیف است که به ضعف طلا کمک می کند. اگر رشد دلار باعث تصحیح سطح شاخص های سهام شود، بخشی از سرمایه ها به بازار فلزهای گرانبها باز خواهد گشت. برآیند این اتفاقات چه خواهد بود؟
                          به نظر من طلا افت شدید خود را در سال 2013 تجربه کرده است و از آن پس افت آرامتر و با صعودهای ناموفق مقطعی رخ داده است. در عین حال، عواملی نیز نشان از سختی رشد دوباره قیمت آن دارند. اول اینکه طلا دیگر به بحران های ژئوپلیتیک مانند بحران اوکراین حساسیت نشان نداد. دوم اینکه خرید طلا توسط بانک های مرکزی از جمله روسیه و چین به رشد قیمت آن کمک نکرده است. سال گذشته بانک مرکزی روسیه یکی از بزرگ ترین خریداران طلا بود. بانک مرکزی چین هم تقریبا 600 تن طلا در شش سال گذشته به ذخایر خود افزوده است. اما هیچکدام از این اخبار قیمت را انفجاری بالا نبرد اگرچه شاید در برابر افت بیشتر مقاومت ایجاد کردند. این نشان می.دهد که یک سری مسائل بنیادین در مورد طلا در حال عوض شدن است. به این دلیل ممکن است که حتی سقوط بازارهای سهام نیز نتواند آن چنان که انتظار می رود، جهش قابل توجهی را در بازار طلا ایجاد کند. به نظرم اونس تا مدتی در محدوده 1100-1200 دلار باقی بماند. اگر پایین تر برود دوباره برمی.گردد.


                          *یعنی اونس حتی با تصویب افزایش نرخ های بهره در آمریکا هم سقوط نخوهد کرد....
                          بازار پیشاپیش می داند که این اتفاق خواهد افتاد و واکنش خود را شروع کرده است. مساله این است که اگر طلا خیلی ارزان بشود، تقاضا زیاد می شود و این در برابر افت بیشتر مقاومت ایجاد می کند. در ضمن باید نگاهی هم به هزینه تولید طلا داشت. هزینه تولید طلا به طور میانگین در حدود 1150 دلار در هر انس است.


                          * پس بازار طلا، دیگر بازار سودهای کلان نیست؟

                          نوسان های شدید گذشته ممکن است به این زودی ها تکرار نشود. ولی طلا مثل هر بازاری همیشه به اخبار گوناگون واکنش نشان می دهد و از این رو روند آن بستگی به حوزه های مختلف دارد. با این حال، با توجه به شرایط فعلی و انتظارات بازار در مورد نرخ بهره، من فکر نمی کنم که شوکی افزایشی مانند سال 2011 و یا کاهشی مانند سال 2013 به بازار طلا وارد شود


                          نگارنده : حسین راهداری
                          ویرایش توسط sahraie : https://www.traderha.com/member/16074-sahraie در ساعت 08-16-2015, 03:51 PM
                          در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                          نظر


                          • #43
                            عجایب اقتصادی ونزوئلا

                            از آیفون 155 میلیونی تا پنیر 60 هزارتومانی


                            پیشگیری از حاملگی در ونزوئلا چقدر هزینه دارد؟
                            اقتصاد ونزوئلا کاملاً ویران شده به طوری که اقتصاد آن تنها در سال جاری هفت درصد آب رفته است. دلیل اصلی این فاجعه اقتصادی افت جدی قیمت نفت در بازارهای جهانی است. حالا، به دلیل تورم مهارناشدنی و آب.رفتن ارزش پول ملی این کشور، بحران اقتصادی ونزوئلا منجر به بحران بهداشت و سلامت شده است. کمبود لوازم خودمراقبتی و پیشگیری از بارداری(کاندوم) در ونزوئلا، مردم این کشور را از داشتن رابطه جنسی امن و بی.خطر نیز بازداشته است. بلومبرگ گزارش می.دهد این کشور در ماه دسامبر با کمبود ابزارهای جلوگیری از بارداری مواجه شده است. کمبود لوازم پیشگیری از بارداری در این کشور، به دلیل کمبود دلار در بین واردکنندگان رخ داده که این اتفاق خطر ابتلا به بیماری.های مقاربتی را در یکی از ایدزخیز..ترین کشورهای آمریکای جنوبی، به شدت افزایش داده .است. این کشور همچنین یکی از بالاترین نرخ.های حاملگی در میان نوجوانان را در اختیار دارد. به. عنوان مثال، خرید هر بسته کاندوم که ارزان.ترین ابزار پیشگیری از بارداری محسوب می.شود، برای مردم ونزوئلا چیزی حدود 4760 بولیوار، معادل 750 دلار هزینه دربر دارد.

                            آیفون 155 میلیون تومانی
                            شاید باورکردنی نباشد اما قیمت آیفون.6 در ونزوئلا 47 هزار دلار (155 میلیون تومان) است.
                            بیزینس اینسایدر گزارش می.دهد،. بحران عمیق اقتصادی در ونزوئلا باعث شده قیمت کالاها در این کشور سر به فلک بکشد. شرایط اقتصادی در این کشور آنقدر بد است که قیمت یک آیفون.6 در این کشور بیش از 47 هزار دلار است. این در حالی است که قیمت این گوشی در سایت رسمی اپل حدود 750 دلار است. این مشکل به دو دلیل یعنی کمبود عمومی گوشی.های هوشمند رده.بالا در ونزوئلا و تورم بی.سابقه در این کشور رخ داده .است. هر بولیوار ونزوئلا در حال حاضر در مبادلات رسمی این کشور دو نرخ 3 /6 و 12 بولیوار به ازای هر دلار دارد و دولت از این دو نرخ برای محاسبه قیمت خرید کالاهای ضروری نظیر دارو استفاده می.کند. اما نرخ بولیوار در بازار آزاد هم.اکنون 456 بولیوار به ازای هر دلار آمریکاست و همین امر باعث قیمت سرسام.آور آیفون در ونزوئلا شده است. در حال حاضر یک گوشی هوشمند متوسط در ونزوئلا 17 هزار بولیوار قیمت دارد که معادل حقوق دو ماه و 10 روز یک کارگر در این کشور است. آیفون.6 در ونزوئلا 300 هزار بولیوار معادل 47 هزار و 619 دلار قیمت دارد و این امر باعث بالا رفتن میزان سرقت گوشی موبایل در این کشور شده است.

                            انگشت.نگاری در ازای خرید کالا
                            از تاریخ ۳۰ نوامبر 2014، تمامی سوپرمارکت.های ونزوئلا به دستگاه.های انگشت.نگاری مجهز شدند. نیکلاس مادورو، رئیس.جمهور ونزوئلا، تاکید کرده هدف از این اقدام کنترل شهروندان نیست، بلکه قرار است با این کار از قاچاق مواد غذایی به خارج از ونزوئلا جلوگیری شود. وی می.گوید این. کار مانند همان سیستم رای.گیری است. دولت ونزوئلا امیدوار است با اطلاعاتی که از این راه به دست می.آورد، قاچاقچیان مواد غذایی را پیدا کند. در ایالت زولیا که در شمال غرب ونزوئلا و هم.مرز با کلمبیا واقع شده است، تاکنون ۱۵ سوپرمارکت به دستگاه.های انگشت.نگاری مجهز شده.اند. در این فروشگاه.ها از مشتریان خواسته می.شود هم کارت شناسایی نشان دهند و هم انگشت سبابه خود را روی دستگاه انگشت.نگاری قرار دهند. این دستگاه.های انگشت.نگاری به بانک.های اطلاعاتی وزارت کشور ونزوئلا متصل هستند. مدیر سازمان تنظیم قیمت.ها در ونزوئلا نیز تصریح کرده طی تمام این مراحل کمتر از یک دقیقه طول می.کشد. این کنترل شامل ۲۳ نوع مایحتاج روزانه مردم از جمله آرد، برنج، شیر، شکر، دستمال توالت، قهوه، مارگارین، روغن خوراکی، گوشت و شامپو خواهد شد. این کالاها مشمول یارانه دولتی می.شوند و قیمت آنها در مقایسه با کالاهای مشابه در کشورهای همسایه ونزوئلا به مراتب کمتر است بنابراین دولت قصد دارد با انجام انگشت.نگاری از قاچاق این.کالاها جلوگیری کند. سایر کالاها را می.توان بدون انگشت.نگاری تهیه کرد.

                            بحران دستمال توالت
                            کمبود دستمال توالت در ونزوئلا نیز یکی از بحران.های همیشگی این کشور محسوب می.شود. مردم دست.کم پنج ساعت در صف.های طولانی می.ایستند تا بلکه بتوانند یک رول دستمال توالت خریداری کنند. این کشور همچنین برای واردات این کالا از برخی کشورها نظیر ترینیداد و توباگو، به این کشورها نفت صادر می.کند.

                            http://tejarat.donya-e-eqtesad.com/f...b-8b6b558e3585
                            در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                            نظر


                            • #44
                              " قانون دانه"

                              نگاهي به درخت ســـيب بيندازيد. شايد 500 ســـيب به درخت باشد که هر کدام حاوي 10 دانه است.
                              خيلي دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسيم «چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟»

                              اينجا طبيعت به ما چيزي ياد مي دهد. به ما مي گويد:

                              «اکثر دانه ها هرگز رشد نمي کنند. پس اگر واقعاً مي خواهيد چيزي اتفاق بيفتد، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد.»

                              از اين مطلب مي توان اين نتايج را بدست آورد:
                              - بايد در 20 مصاحبه شرکت کني تا يک شغل بدست بياوري.
                              - بايد با 40 نفر مصاحبه کني تا يک فرد مناسب استخدام کني.
                              - بايد با 50 نفر صحبت کني تا يک ماشين، خانه، جاروبرقي، بيمه و يا حتي ايده ات را بفروشي.
                              - بايد با 100 نفر آشنا شوي تا يک رفيق شفيق پيدا کني.

                              وقتي که «قانون دانه» را درک کنيم ديگر نااميد نمي شويم و به راحتي احساس شکست نمي کنيم.
                              قوانين طبيعت را بايد درک کرد و از آنها درس گرفت.

                              در يک کلام:

                              " افراد موفق هر چه بيشتر شکست مي خورند، دانه هاي بيشتري مي کارند "

                              در فارکس آنچه پایان پذیر است فرصت های معاملاتی نیست ، سرمایه شماست !

                              نظر

                              پردازش ...
                              X